کلمه – مهستی شیرازی: در ۲۴ ساعت پس از تجمع ۲۵ بهمن، واکنش های اقتدارگرایان دیدنی تر از همیشه بود. سراسیمه بودن این واکنش ها خبر می داد که تجمع ۲۵ بهمن، فراتر از انتظار آن ها بوده است و دستپاچگی آنها در مصادره ی نمادها و شهیدان جنبش نشان داد که به راستی دستشان ار همیشه خالی تر است.
همان شب، حسین شریعتمداری در سرمقاله کیهان از هول حلیم در دیگ افتاد و در مطلبی شکرین، شیرینی را از حد گذراند و در یک «گاف بزرگ» و یک «قیاس معنادار»، خودش را در مقام یکی از زندانبانان رژیم دیکتاتوری پهلوی قرار داد و به نقل از او خطاب به معترضان نوشت: اینا رو باش! بلد نیستند چند تا آشغال رو از دیگ بیرون بندازند، اون وقت می خواهند “اعلیحضرت همایونی” رو از تخت پایین بکشند!»
شاید هر کس دیگری به جز حسین شریعتمداری این خبط را مرتکب می شد و مناسبات و مقامات نظام را این گونه با دیکتاتوری پهلوی مقایسه می کرد و با این صراحت از «اعلیحضرت همایونی» می گفت، حسابش با کرام الکاتبین بود. به راستی چه شاهدی بهتر که این زندانی سابق با عقده گشایی در حال کامگیری از قدرت است و به نوعی انتقامش را از زندانیان امروزی می گیرد؟ و چه اعترافی صریح تر از این، که شریعتمداری ها از فرط دشمنی اعلیحضرت، رنگ و خلق و خوی او را به خود گرفته اند و از اقرار به آن هم ابایی ندارند؟
رسانه های اقتدارگرا که روز ۲۵ بهمن زبان به کام گرفته بودند، روز بعد در اقدامی هماهنگ چاره ای – و شاید هم تنها چاره ممکن را – اندیشیدند و در اقدامی غیر اخلاقی، خبر شهادت «صانع ژاله» را مخابره کردند و برابر شیوهی نخ نمای رایج، ترور او را به منافقین نسبت دادند. هنوز جنازه ی شهید دفن نشده، او را مصادره کردند که بسجی بوده است و مخابره کردند که حافظ کل قرآن بوده است و به خیال خود پیراهن عثمانی علیه تجمع ۲۵ بهمن و سبزها ساختند. سراغ عکس شهید رفتند و در تقلبی ناشیانه نسخه ای دستکاری شده را بر تارک تارنماهایشان گذاشتند. وقاحت را از حد گذراندند و یک مامور امنیتی و شناسنامه دار را به جای پدر شهید در برنامه بیست و سی به خلق الله قالب کردند. غافل از آن که خدای در جای حق نشسته است و در عصر رسانه، دروغگویان زودتر از همیشه رسوا می شوند. رسانه های مردمی و شبکه های اجتماعی به سرعت عکس ها و نوشته ها و خاطراتی را از شهید صانع ژاله منتشر کردند و معلوم شد که او عضوی از انجمن اسلامی دانشجویان بوده، در ستاد میرحسین فعالیت داشته و به ملاقات مرحوم آیت الله منتطری رفته و از نویسندگان نشریات جنگ نرم بوده است.
از طرفی دیگر، واکنش سراسیمه و خشونت زای نمایندگان هم در نوع خود تماشایی و خارق العاده بود. علی لاریجانی بی اختیار گزافه گفت و حداد عادل بنا به عادت مجیزه خواند و برکشیدگان مجلس، عربده ها کشیدند. رئیس مجلس برای آن که گوی سبقت را در نزدیکی به قدرت از رئیس دولت برباید، یک سخنرانی شعارزده را قرائت کرد تا نشان دهد صدایش از رسایی و حسینیان و کوچک زاده، بلندتر است و در صورت لزوم در اقتدارگرایی دست کمی از آنها ندارد. نمایندگان هم بی اختیار فریاد می کشیدند و شعار می دانند. ۲۵ بهمن به درستی آب را در خوابگه مورچگان ریخته بود و به خوبی مستی زدگان قدرت را رسوا کرد.
از آن طرف خبر آنلاین،رسانه ی لاریجانی ها هم از فرصت استفاده کرد و مصاحبه ی رئیس دولت را به تمسخر گرفت که چرا در پاسخ به مجری صدا و سیما طفره رفته است و به جای آن که تجمع ۲۵ بهمن را محکوم کند، از مشایی دفاع کرده است؛ تمسخری که ظاهراً کار خودش را کرد و رئیس دولت برای آن که از بقیه جا نماند و مبادا میدان قدرت به نفع لاریجانی ها واگذارد، در روز بعد بیانیه ای کوتاه در محکومیت تجمع ۲۵ بهمن نوشت تا رسانه رقیب دوباره تیتر بزند: اولین واکنش دفتر رئیس دولت پس از ۲۰ ماه عمر فتنه!
به تدریج، چهره های خشونت طلب به میدان آمدند و صدا و سیما، دست و دلبازانه میدان را برای خشونت ورزی آنان باز گذاشت تا خشونت و تهمت و توهین میدان داری کند. تلخی شکست در آزمون ۲۵ بهمن و حضور خارج از انتطار مردم، حلقه ی سخنرانان را باز هم به فحاشی واداشت و در غیبت قانون و دادستان بی محابا شعار مرگ سر دادند و تخم نفرت کاشتند. مرگ آفرینان از هراس قدرت خویش، موسوی و کروبی و خاتمی را به اعدام تهدید کردند و برایشان آرزوی مرگ کردند، غافل از آن میر و شیخ و سید را خدایی هست و دست خدا همیشه از آستین خلق بیرون خواهد آمد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر