راديو فردا: همان طور که فعالان جنبش سبز در دورهی يک سالهی اخير درسهای فراوانی در مورد ظرفيت سرکوب حکومت، روشهای مبارزهی مدنی و بدون خشونت، چگونگی اطلاع رسانی ايمن، بسيج نيروها، شفاف سازی، کاهش مخاطرات مخالفت با حکومت، و مانند آنها فرا گرفتند حکومت هم بيکار ننشسته و از موقعيت پيش آمده و نوع عکس العمل و واکنش مردم در برابر اقدامات نيروهای دولت درسهايی فراگرفته است.
توجه به درسهای آموخته شده در طرف حکومت به سبزها در اتخاذ استراتژی و تاکتيکهای مبارزه در مراحل بعد ياری خواهد کرد. حکومت چه چيزهايی از جنبش سبز برای بقای خود فرا گرفت؟تجمعات کوچک و آرام و بدون شعار و علامت می توانند به تجمع اعتراضی بزرگ و بزرگ تری تبديل شوند
از همين جهت در دوره ی پس از دههی آخر خرداد از هر گونه تجمع مخالفان حتی در حد مراسم ختم در يک مسجد يا گرد آمدن بر سر قبر کشته شدگان يا تجمع اعتصابيون (کارگر، بازاری، معلم) در خيابان به دست نيروهای حکومتی جلوگيری شده است. به همين دليل حتی گرم کردن تنور انتخابات ديگر نمی تواند توجيه مناسبی برای باز تر کردن فضا باشد چون باز شدن فضا همان و بيرون ريختن انبوه مطالبات و رنجها و دلگرفتگیها همان.
همچنين از ارتباطات در دنيای مجازی بايد کاست تا اين ارتباطات به ارتباطات در دنيای واقعی و سپس به تجمع در دنيای واقعی منجر نشود. فيلترينگ پايگاههای خدمات دهنده به وبلاگ نويسان مثل ميهن بلگ يا پرشين بلاگ و کلوب (تابناک، ۱۵ تير ۱۳۸۹) با همين هدف انجام گرفته است.هر مبارزه و رقابت سياسی در سطح ملی می تواند به بحران جدی تبديل شود
تظاهرات چند ميليونی مکرر در دههی پايانی خرداد ۱۳۸۸ برای حکومت غير قابل انتظار بود. حکومت ديگر نمی خواهد چنان نمايشی از قدرت و گستردگی مخالفان به عرصهی عمومی بيايد. به همين دليل با تجميع انتخابات شوراها و رياست جمهوری توسط مجلس، انتخابات شوراهای آينده به دليل عدم امکان مديريت يک فعاليت سياسی ملی در سال جاری به سه سال آينده همزمان با انتخابات رياست جمهوری بعدی به تاخير افتاد. حکومت احمدی نژاد- خامنهای ديگر ظرفيت برگزاری يک انتخابات حتی با کم ترين سطح رقابت سياسی را ندارد.
حکومت تحت شناسايی دائمی شهروندان استحکومت پس از انتشار فيلمها و عکسهای کشتار و ضرب و شتم خود در صفحات سايتهای اينترنتی اين نکته را به خوبی آموخت که هر عمل آن در عرضهی عمومی تحت نظر است و ثبت می شود همانطور که حکومت چنين کاری را با مخالفان و منتقدان خود انجام می دهد. همچنين ضبط تلفن همراه و دوربينهای عکاسی مينياتوری از همهی افراد ممکن نيست. انکار و داستان سازی (مثل سريال روايت پردازی در مورد قتل ندا) هم چندان موثر نمی افتد. گرچه حکومت کنترل رسانهها و ارتباطات را تشديد کرده است اما به طور کلی نتوانسته راههای ارتباطی را ببندد.
حکومت بدون لباس شخصیها و عناصر مورد اعتماد بيت در سرکوبها تداوم نمی يابدحکومت پس از اعتراضات ميليونی مردم در هفتهی بعد از انتخابات بدين نکته وقوف بيشتری يافت که ديگر دستگاه های رسمی نمی توانند مايهی بقای آن باشند. بسيج و لباس شخصیها که توسط بيت رهبری سازمان يافتهاند تنها عامل بقای حکومت در شرايط اعتراض عمومی و نيز ارعاب مردم در شرايط عادی هستند. از همين جهت پاداش به اين نيروها (قدرت، ثروت و منزلت) افزايش قابل توجهی يافته است.
اين نکته را خامنه ای از ۱۴ خرداد ۱۳۶۷به خوبی می دانست. اما بسياری از نيروهای وفادار به نظام نمی خواستند آن را بپذيرند. دسته ای اصولا با اين برنهاده که با زور سر نيزه حکومت کنند مخالف بودند و از حکومت کنار کشيدند و عدهای نيز نمی توانستند اين را ابتدائا هضم کنند که در دورهی خامنه ای به تدريج آن را درونی کردند. آنها متوجه شدند که تنها نظاميان، شبه نظاميان و نيروهای امنيتی می توانند رژيم را تداوم بخشند.
بازی پليس خوب- پليس بد در سطح بين الملل ديگر کارايی نداردنظام جمهوری اسلامی در سه دهه در سطح بين الملل با اين کارت بازی می کرد که غربیها بنا به تصور حاکمان بايد به دنبال بخش "ميانه رو" باشند و تلاش کنند با آنها کنار آيند يا آنها را تقويت کنند در حالی که بخش "تند رو" به کار تنش زايی و آتش افروزی و ترور خود مشغول باشند. نه تنها غربیها بلکه مقامات جمهوری اسلامی از اين بازی پر دردسر خسته شدند و آیت الله خامنهای تصميم گرفت حکومت را از جهت سياست خارجی و امنيتی و تبليغاتی يکدست سازد. اين يکدستی توانست رژيم را در برابر جنبش سبز حفظ کند گرچه هزينهی آن اين بوده که جامعهی بين الملل به آن به چشم يک رژيم نظامی و ياغی بنگرد. کشورهای غربی به رژيم جمهوری اسلامی به صورت يک نظام سياسی غير قابل اعتماد می نگرند بدون آن که ديگر به دنبال ميانه روها باشد. (تفکيک مقامات ايرانی به ميانه رو و افراطی هيچ گاه درست نبوده و اصولا اين تفکيک کارکرد تبيينی و توضيح دهنده ندارد.)
برای پيش گيری از رخدادهای مابعد ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ بايد جامعه را مرتبا پاييدپاييدن جامعه و کنترل سياسی و اجتماعی در دوران قبل از انتخابات هر از گاهی و تصادفی و موضعی بود. حکومت می پنداشت که با ترورهای مقطعی، دستگيری های محدود و اعدامهای موردی می توان ارعاب لازم را برای در دست داشتن کنترل اجتماعی و سياسی به وجود آورد. اما تظاهرات ميليونی مردم در دههی آخر خرداد ۱۳۸۸ نشان داد که مردم می توانند آن ارعابها را ناديده بگيرند و از آنها گذر کنند. اقدامات حکومت در دورهی يک سالهی بعد از انتخابات نشان می دهد که برنامهی حکومت پاييدن و تذکر دادن و يقه گيری دائمی است. نصب دوربين در همه مراکز عمومی و بالاخص مراکز آموزشی و اجرای بی وفقهی طرحهای اجتماعی مثل حجاب اجباری نمونههايی از اين مشی تازه است. احداث هفت هزار پايگاه بسيج در سال ۱۳۸۹ بالاخص در شهرهای بزرگ با همين هدف کنترل و پاييدن دائمی انجام می شود. (فارس، ۷ مرداد ۱۳۸۹)
ميزان جمعيت تهران و دانشجويان اين شهر عليه حاکميت عمل می کنندتهران و بالاخص دانشگاههای بزرگ اين شهر مراکز مخالفت با حکومتاند. از اين جهت با ترساندن مردم از زلزله و تشويق کارمندان به خروج از تهران و نيز کاهش تعداد دانشجويان دانشگاه های تهران بايد از ميزان اين مخالفان در پايتخت کاست. اقدامات دولت در اين حوزه آغاز شده است (مثل انتقال کارکنان ميراث فرهنگی به اصفهان). دولت می خواهد پنج ميليون تهرانی را با ترس از زلزله يا پاداش اضافه حقوق برای کارکنان دولت از اين شهر خارج کند. همچنين برنامهی دولت اين است که دانشگاههای بزرگ تهران به تدريج از اين شهر خارج شوند. اين طرح در مورد دانشگاه خواجه نصير اعلام شده است. همچنين امکان انتقال دانشجويان به محل زندگی خانوادهی آنها فراهم آمده است. (الف، ۱۴ تير ۱۳۸۹)
هر عنصر غير مطيع در سطوح بالای حاکميت می تواند يک خطر بالقوه باشدتجربهی موسوی و کروبی و هزاران مدير منتقد ديگر در جمهوری اسلامی به حکومت نشان داد که اين ظرفيت می تواند با توجه به دسترسی به اطلاعات و نيز گذر از صافیهای متعدد حکومتی روزی به خطر بالقوه تبديل شود. تجربهی گورباچف و اتحاد جماهير شوروی درس لازم را به حاکميت نداده بود تا امثال موسوی و کروبی را نيز رد صلاحيت کنند.
از اين جهت دولت احمدی نژاد همهی مديران ردههای ميانی و حتی پايينی را که حتی ظن غير وفاداری به رئيس دولت و خامنه ای از آنها می رود از دستگاه های دولتی اخراج يا بازنشسته کرده است يا در حال انجام اين کار است. شورای نگهبان نيز در انتخابات آينده صافی خود را تنگ تر کرده و باور به اسلام، جمهوری اسلامی، قانون اساسی و حتی ولايت فقيه برای تاييد افراد کفايت نخواهد کرد. افراد بايد با تاييد سرکوبها وفاداری خود را به نظاميان حاکم اعلام کنند تا در شورای نگهبان تاييد صلاحيت شوند.
قدرت اقتصادی غير وفاداران تهديدی جدی استاصرار دولت بر اجرای طرح هدفمند کردن يارانه ها علی رغم مخاطرات اقتصادی و امنيتی، نمايانگر عزم جدی حکومت برای سرازير کردن درآمدهای ناشی از قطع يارانه ها به سوی گروه های وفادار به حکومت يا گروه های قابل جذب به حکومت است.
وارد کردن فشار اقتصادی به اقشار غير همراه يا مخالف با حکومت يکی از روش های موثر برای کاهش اعتراضات از منظر نيروهای نظامی و امنيتی است. از منظر اين نيروها "مرفهين بی درد" يا همان طبقهی متوسط و بالای متوسط به حکومت وفادار نيستند چون در مورد حفظ منافع خود در شرايط حاکميت دولت نظاميان احساس خطر می کنند. تلاش برای تسخير دانشگاه آزاد توسط دولت با همين هدف انجام گرفته است.
مشروعيت ناشی از انتساب به آيت الله خمينی درد سر ساز استو سرانجام درس دهم آن بود که مماشات با کسانی که با خانوادهی آيت الله خمينی در رفت و آمد هستند يا اعضای خانواده ی وی يا ديگر نزديکان به وی بيش از فايده برای رژيم ضرر دارد. بخش مذهبی جنبش سبز تا حدی به پشتيبانی بيت خمينی مستظهر بود که توهم واقع شدن اعضای آن بيت برای نيروهای سياسی به صورت يک سپر سياسی از ميان رفت.
کاری که منصوبان آيت الله خامنهای با سيد حسن خمينی در روز ۱۴ خرداد ۱۳۸۹ کردند نمايانگر عزم جدی خامنهای و حاکميت در کشيدن اين دندان پر درد سر بود. در ادبيات رسمی مجامع دولتی حتی از خمينی با عنوان "فلان کس" ياد می شود: "...بماند که بعضی ها چون فرزند و نوه فلان کس هستند در حاشيه امنيت می باشند" (خبرنگار روزنامه وطن امروز در مصاحبهی مطبوعاتی احمدی نژاد، ۸ تير ۱۳۸۹)
ميراث سياسی آيت الله خمينی دو دهه است که برای آیت الله خامنه ای محدوديت و درد سر ايجاد کرده است. رويدادهای پس از انتخابات اين فرصت را به خامنه ای و همراهانش داد که خود را از چنگ اين ميراث رهايی بخشند. با همين ديدگاه است که نخست وزير آيت الله خمينی و نمايندهی وی در حج و بنياد شهيد به عنوان سران فتنه و طلحه و زبير معرفی می شوند.