ما سبزهای ساختارشکنیم و خواهان تغییــــر بنیادینِ رژیمِ حاکم برایران هستیم ، ما ازخواستِ مردمِ داخل کشورمان تبعیّت میکنیم ، دلبستــــه به کسانـی و یا جریانــــی نیستیـم.
محمدرضا حیدری
خامنه ای درصورتی تن به مذاکره حقیقی خواهد داد، که تضمینهای امنیتی برای بقای خود و حکومتش را دریافت کند و این یعنی باز گذاشتن دست او برای ادامه دیکتاتوری و ستم بیشتر بر مردمان.
برای خامنه ای هر مذاکره مستقیم با آمریکا و یا مصالحه اتمی جام زهر تلقی می شود، زیرا:
1- اصولا خامنه ای به دشمن خارجی نیازمند است، تا هر مخالفی را وابسته و برکشیده دشمن بداند و امیال شخصی خود را از دریچه دشمن هراسی توجیه کند و دست آخر بی لیاقتی و بی کفایتی خود را به گردن دشمن، دستهای بیگانه بیندازد.
2- خامنه ای به توانایی ساخت جنگ افزار هسته ای، به چشم عامل بازدارنده و اهرم حفظ قدرت و بقای حکومتش می نگرد.(درسی که از کره شمالی آموخته است) 3- در این سالیان، او یک سری از شعارها را برای شستشوی مغزی عده ای مصرف کرده است و آن ها را تبدیل به اصول دین این رباتها کرده است. تغییر در برنامه این رباتها، کاری است ناشدنی و پرهزینه و خطرناک. پس خامنه ای اگر بخواهد در غلتان "دشمن" و " جنگ افزار هسته ای " را از دست بدهد باید امتیازی بسیار عظیم دریافت کند و آن، تضمین برای بقایش است. اما در بعد داخلی: برای جمهوری اسلامی رنج و سختی مردمان (به ویژه بخش شهری) هیچ اهمیتی ندارد. به خصوص خامنه ای، بیت رهبری وابستگان جمهوری اسلامی، به نوعی در حال انتقام گیری از جامعه متوسط شهری هستند (می دانیم که مخالفان خامنه ای، قشر متوسط شهری و قشر تحصیل کرده و بخش های آگاه جامعه هستند). مهاجرتها و ترک دیار و فرار مغز ها، ریشه در همین سخت کردن زندگی و انتقام گیری حکومت دارد. (حکومت به هیچ وجه با پدیده مهاجرت نخبگان مخالف نیست. فقط سعی می کند آن را پنهان کند) حکومت برنادانان و ناآگاهان بسی راحت تر است. در این چند ساله، حکومت سعی کرده است تا به روستاها و شهرهای کوچک که سطح آگاهی مردم پایینتر است، خدمات بیشتری ارائه کند تا از این طریق برای خود طرفدار و حامی جمع آوری کند (بیشتر نیروهای بسیج از همین بخش ها هستند)، اما دوستی حکومت، برای آنها هم همچون دوستی خاله خرسه بوده است. شرایط را به گونه ای رقم زده است، که این قشر ناتوان از تولید و یا تن پرور شده است. بی لیاقتی و مدیریت فاجعه بار حکومت عرصه را به این اقشار بسیار تنگ کرده است.
3- در این سالیان، او یک سری از شعارها را برای شستشوی مغزی عده ای مصرف کرده است و آن ها را تبدیل به اصول دین این رباتها کرده است. تغییر در برنامه این رباتها، کاری است ناشدنی و پرهزینه و خطرناک.
پس خامنه ای اگر بخواهد در غلتان "دشمن" و " جنگ افزار هسته ای " را از دست بدهد باید امتیازی بسیار عظیم دریافت کند و آن، تضمین برای بقایش است.
اما در بعد داخلی: برای جمهوری اسلامی رنج و سختی مردمان (به ویژه بخش شهری) هیچ اهمیتی ندارد. به خصوص خامنه ای، بیت رهبری وابستگان جمهوری اسلامی، به نوعی در حال انتقام گیری از جامعه متوسط شهری هستند (می دانیم که مخالفان خامنه ای، قشر متوسط شهری و قشر تحصیل کرده و بخش های آگاه جامعه هستند). مهاجرتها و ترک دیار و فرار مغز ها، ریشه در همین سخت کردن زندگی و انتقام گیری حکومت دارد. (حکومت به هیچ وجه با پدیده مهاجرت نخبگان مخالف نیست. فقط سعی می کند آن را پنهان کند)
حکومت برنادانان و ناآگاهان بسی راحت تر است. در این چند ساله، حکومت سعی کرده است تا به روستاها و شهرهای کوچک که سطح آگاهی مردم پایینتر است، خدمات بیشتری ارائه کند تا از این طریق برای خود طرفدار و حامی جمع آوری کند (بیشتر نیروهای بسیج از همین بخش ها هستند)، اما دوستی حکومت، برای آنها هم همچون دوستی خاله خرسه بوده است. شرایط را به گونه ای رقم زده است، که این قشر ناتوان از تولید و یا تن پرور شده است. بی لیاقتی و مدیریت فاجعه بار حکومت عرصه را به این اقشار بسیار تنگ کرده است.