ما سبزهای ساختارشکنیم و خواهان تغییــــر بنیادینِ رژیمِ حاکم برایران هستیم ، ما ازخواستِ مردمِ داخل کشورمان تبعیّت میکنیم ، دلبستــــه به کسانـی و یا جریانــــی نیستیـم. محمدرضا حیدری
۱۳۹۰ فروردین ۱۱, پنجشنبه
۱۳۹۰ فروردین ۹, سهشنبه
درزاسناد محرمانه وزارت خارجه ایران به بیرون
دیگربان digarban : سایت اطلاعاتی و امنیتی «بولتننیوز» با انتشار یادداشتی از درز اطلاعات محرمانه وزارت خارجه دولت محمود احمدینژاد انتقاد کرد. این سایت روز سهشنبه (نهم فروردین) به درج نامه محرمانه علیاکبر صالحی وزیر امور خارجه به محمود احمدینژاد در خصوص رابط تجاری با آرژانتین در یک نشریه خارجی واکنش نشان داده است. این سایت با تائید محرمانه بودن این نامه، مسئولان وزارت خارجه را به «اهمال کاری» در نگهداری اسناد محرمانه این وزارتخانه متهم کرده است. «بولتننیوز» که یکی از رسانههای بازتاب دهنده دیدگاههای نهادهای اطلاعاتی و امنیتی در جمهوری اسلامی به شمار میرود از درز این نامه محرمانه از وزارت خارجه اطهار تعجب کرده است. این سایت نوشته است: «مسئولین وزارت خارجه متاسفانه در این زمینه اهمال کاری کردهاند و باید در موضوع حفظ نامههای محرمانه مسئولین کشوری آن هم در سطح اول کشور حساسیت بیشتری به خرج دهند.» روزنامه آرژانتینی «پرفیل» روز شنبه هفته جاری، نامه محرمانهای از وزیر خارجه ایران به احمدینژاد منتشر کرده که در این نامه آمده آرژانتین در قبال چشمپوشی از پرونده آمیا خواستار گسترش روابط تجاری خود با جمهوری اسلامی است. انتشار این نامه محرمانه بازتابهای زیادی به همراه داشته است، به طوری که اسرائیل از مقامهای آرژانتیتی خواسته درباره محتوای این نامه محرمانه توضیح بدهند. اکبر هاشمی رفسنجانی، علی فلاحیان، علی اکبر ولایتی، محسن رضایی و احمد وحیدی (وزیر دفاع کنونی) متهمان اصلی پرونده انفجار آمیا در سال ۱۹۹۴ هستند که منجر به کشته شدن ۸۵ نفر شد. |
۱۳۹۰ فروردین ۷, یکشنبه
گزارش به پیشگاه ملت ایران در خصوص ترفند جدیدحکومت اسلامی برای تحمیل یک جنگ دیگر به ملت ایران و وظیفه ایرانیان آزاده بمنظور ایجاد فوری یک اتحاد فراگیر
نظرباینکه در چنین بحران فراگیری منافع قدرت های بزرگ نیز مبتنی بر استقرار یک رژیم دست نشانده است.عقل سلیم و خرد جمعی ایرانیان در تبعید اقتضا می کند، یک اتحاد واقعی و فراگیر متشکل از فرهیختگان و سران خردمند همه گروههای اپوزیسیون خارج وداخل کشور که در رنگین کمان خواسته های حداقلی در مبارزه با رژیم ولی فقیه به اتحاد رسیده اند، یک بار و برای همیشه عزم خود را جزم نموده قبل از حصول رژیم جهل و خون و جنون به خواسته های ضدبشری و ضدایرانی خود و یا تشکیل یک آلترناتیو تحمیلی توسط قدرتهای بزرگ ،یک دولت موقت در تبعید تشکیل دهند ، که وظیفه آن می توتند پاسداری از تمامیت ارضی و حفظ منافع ملی در دوران انتقالی و فراهم نمودن شرایط رفراندوم بمنظور انتخاب نظام آینده در چهار چوب دموکراسی،سکولاریسم و آزادی های مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر باشد.درانتها این کمپین به عنوان سفرای سبز جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران ، آمادگی خود برای دعوت از سران اپوزیسیون بمنظور یک گردهمایی بزرگ جهت تشکیل یک اتحاد فراگیر را اعلام می نماید.
دفتر مرکزی-اسلو
نروژ
۱۳۸۹ اسفند ۲۷, جمعه
تبریک عید نوروز نور و خرد سبزی و خرمی بر جهل و جنون سیاهی و تباهی به همکاران و همدلان و همرزمان کمپین سفارت سبز در مرکز و نمایندگیهای خارج
تبریک سال نو و اعلام این سال به عنوان سال پایان فتنه ولی فقیه توسط قهر و خشم ملی ایران
پیام همــــدردی کمپیـــن سفارت سبــــز با مردم انساندوست ژاپــــــــن
۱۳۸۹ اسفند ۲۵, چهارشنبه
۱۳۸۹ اسفند ۲۲, یکشنبه
گزارش به پیشگاه ملت بزرگ و سرفراز ایران،در خصوص مصادره به مطلوب جنبش سبز،توسط ائتلاف ضدملّی،چپ های وابسته و اصلاح طلبان حکومتی
گزارش به پیشگاه ملت بزرگ و سرفراز ایران،در خصوص مصادره به مطلوب جنبش سبز،توسط ائتلاف ضدملّی،چپ های وابسته و اصلاح طلبان حکومتی
|
۱۳۸۹ اسفند ۱۹, پنجشنبه
نامگذاری سال جدید به نام سال براندازی جمهوری اسلامی
نامگذاری سال جدید به نام سال براندازی جمهوری اسلامی
ماحصل تمامی این سخنان این است که مردم در جنبش خود باید تصمیم بگیرند. تنها راه پیروزی بر این رژیم اتحاد است و اتحاد جز با داشتن هدف مشترک به دست نمیآید و تنها یک هدف میتواند مشترک باشد و همه نیروها را به یک سمت هدایت کند و آن براندازی جمهوری اسلامی است. تا وقتی که کار دست سیاستمداران قدرت طلبی باشد که از به حراج گذاشتن آبروی خود هم ابایی ندارند- مانند مهاجرانی و هاشمی- کاری از پیش نخواهد رفت. موسوی و کروبی مرد مردانه نشان دادهاند که تا هر جا که ملت بخواهند با آنها همراه خواهند بود و پشت آنها را خالی نخواهند کرد اما انتظار اینکه از آنان بخواهیم بخواهند مردم را وارد فاز براندازی کنند ناجوانمردانه و از آن مهمتر غیر عملی است. اما اگر مردم براندازی را اعلام کنند آنها جا نخواهند زد.
سال گذشته رئیس جمهور منتخب مردم میر حسین موسوی با زیرکی و به زیبایی به خامنهای پیشدستی کرد و سال هشتاد و نه را نامگذاری کرد. امسال او در بند است و گروگان؛ به نظر من این وظیفه ماست که در جنبش سبز سال جدید را نامگذاری کنیم. من پیشنهاد میکنم این سال را سال براندازی جمهوری اسلامی نامگذاری کنیم و دلایل خود را نیز در زیر بیان می کنم.
روی سخن من با آن قشری از جنبش سبز است که در هر مناسبت به خیابانها می آیند؛ از شما می پرسم شما برای چه به خیابانها میآیید؟ تنها به صرف اینکه مناسبتی اعلام شده و از شما درخواست شده؟ مثلاً حمایت از انقلاب مصر و تونس یا برای اعتراض به حصر رهبران جنبش (این یکی واقعاً خنده دار است بعداً می گویم چرا). اگر دلیل شما این است پس قاعدتاً نباید ناراضی باشید، دعوتی صورت گرفته شما هم لبیک گفتهاید و خلاص. اما اگر هدف دیگری دارید آن هدف چیست؟ آزادی رهبران جنبش؟ خوب رهبران هم آزاد شدند حالا تشریف ببرید منزل! میخواهم بگویم اگر شما بجز به قصد براندازی رژیم جمهوری اسلامی به خیابانها میآیید سخت در اشتباهید و تنها جان خود را به خطر انداختهاید و آرامش خانوادهتان را سلب کردهاید. در مملکتی که سی و دو سال است خشونت تئوریزه شده و کشتن مخالفان بخشی از ایدئولوژی بوده و مقدس تلقی شده و مرگ خود نیز شهادت جلوه داده شده و نیز حداقل چهار نوع نیروی سرکوب مجزا و متفاوت با تجهیزات کامل شامل نیروی انتظامی, سپاه, وزارت اطلاعات و بسیج دارد و از کشتن, چاقو زدن، حبس, تجاوز، آدم ربایی، اعتراف گیری با شکنجه, تهدید و ارعاب و شکنجه خانواده قربانی ابایی ندارد و سران آن مانند طائب یا فرماندهان سپاه علناً به این کار اعتراف و افتخار میکنند و هیچ راه برگشت و فراری هم برای خود نگذاشته به خیابان آمدن و اعتراض کردن برای فلان و بهمان هدف - با عرض پوزش- جز حماقت چیز دیگری نیست.
ممکن است توهین آمیز به نظر برسد اما حقیقت دارد اینطور نیست؟ آیا واقعاً شما انتظار دارید که اعتراض شما مثلاً به حصر کروبی و موسوی حتی اگر یک میلیون نفر به خیابانها بیایند نتیجه بدهد؟ اگر قرار باشد که شما فقط به خیابان بیایید و اعتراض کنید و بعد سر شب هم به خانه بروید که اصلاً رژیم هم نیروهای سرکوب را از خیابانها جمع می کند شما هم به مدت ده سال هر شب تشریف بیاورید خیابان اعتراض بفرمایید کیک و ساندیس هم مهمان خود ما، سر شب هم برگردید منزل لالا! شما را به خدا دست از این سوسول بازیها بردارید! با من بمیرم تو بمیری که کار پیش نمیرود برادر! سمبه شما باید خیلی پرزورتر از این حرفها باشد که کسانی مثل طائب و سعید تاجیک و سایر سگان ولایت را عقب براند. چرا متوجه نیستید! به خیابان آمدن ریسک مرگ را به همراه دارد؛مرگ! و تنها بهای معادل مرگ شما براندازی است. جان خود را بیهوده به معرض حراج نگذارید مگر شما انسان نیستید یا حق زندگی ندارید که جان خود را کف دست بگیرید و فقط برای اعتراض به حصر به خیابان بیایید؟ اعتراض شما تنها زمانی کارساز است که در صدی هر چند اندک ریسک براندازی هم در آن باشد.
وقتی شورای هماهنگی راه سبز امید فراخوان اعتراض به حصر رهبران جنبش میدهد-باعرض پوزش مجدد- در واقع فقط مردم را به مسلخ میفرستد. زیرا در این عبارت عـــــــــــــــــــدم اقدام برای براندازی مستتر است. از شما خواسته شده است که برای اعتراض به خیابان بیاید. فرض کنید هیچ نیروی سرکوبگری در خیابان نباشد و یک میلیون نفر هم به خیابان بیایند جانانه فریاد بزنند و اعتراض کنند خوب سر شب بر میگردند منزل و خلاص! غیر از این است؟ اما اگر هدف آزادی رهبران باشد دیگر کار به شعار ختم نمی شود طبیعتاً از شما انتظار میرود و خود نیز ناخودآگاه از خود انتظار دارید کاری کنید که رژیم مجبور به آزادی رهبرانتان شود و این یعنی در گیر شدن با نیروی سرکوب این یعنی به دست گرفتن کنترل خیابان یعنی گسترش اعتراضات تا حــــــدی و به نحــــــــوی که منجر به آزادی رهبران شود و این همان براندازی یا حد اقل ریسک براندازی است. در این حالت دیگر اعتراض هدف نیست که صرف انجام آن شما را قانع کند و به خانه برگرداند.
رهبران خود خوانده و سخنگویان خود برگزیده جنبش سبز نیز مدتهاست که از مردم عقب ماندهاند(۱). خاتمی که انگار تازه از خواب اصحاب کهف بیدار شده باشد بعد از این همه کشتار و درگیری در اعتراض به ناپدید شدن و حصر رهبران جنبش می گوید: این اقدامات اعتراضات رامتوجه اصل نظام میکند! مرحبا سید دست مریزاد! جبهه مشارکت یک روز مانده به راهپیمایی اعلام می کند که هدف اعتراضات ساقط کردن نظام نیست. مهاجرانی که گل سر سبد میشود و هیچ لکه حتی خاکستری هم در کارنامه مالی رهبری و خانواده اش نمیبیند. ظاهراً همانطور که قبلاً گفتم دچار بیماری چشمی است. جان کلام اینکه از آتش اصلاح طلبان آبی برای این جنبش گرم نخواهد شد. آنها مردم و جنبش را فقط برای فشار از پایین می خواهند تا با چانه زنی در بالا دوباره به سر سفره قدرت بازگردند. گرچه که لا اقل درظاهر و تاکنون حساب شورای هماهنگی راه سبز امید از اصلاحطلبان جداست با وجود اینکه لیست اعضای آن هنوز اعلام نشده و ما آنها را نمیشناسیم اما همانطور که گفتم اقدامات آنها هم چنگی به دل نمی زند.
و تمام اینها منجر به هرز رفتن نیروی جنبش می شود. مردم وقتی به خیابان می آیند نمی دانند تا کجا باید پیش بروند و چه باید بگویند و چکار باید بکنند. از سوی دیگر بعضی هم فقط این را یاد گرفته اند که خشونت فقط خشونت میزاید و با خشونت نمیتوان به دموکراسی رسید از این گروه اگر به خیابان بیایند چه انتظاری دارید؟ ما با رژیمی سر و کار داریم که حتی پیش از پیدایش خود تروریست و آدمکش بود مانند ترورهای فداییان اسلام یا به آتش کشیدن سینما رکس آبادان(۲). ما با رژیمی سر و کار داریم که خشونت و مرگ را به مدت سی و دو سال است تئوریزه کرده است (توضیح کامل این مطلب خود به مقاله جداگانه ای نیازمند است).آمریکا برای رسیدن به استقلال و نیز برای لغو برده داری و استقرار واقعی دموکراسی حدود چهار سال وارد جنگ داخلی تمام عیار شد و بیش از ششصد هزار نفر در جنگهای بین شمال و جنوب کشته شدند. در فرانسه سه بار انقلاب رخ داد و در انقلاب اول بسیاری از اعضای دیرکتوار(مجلس انقلابیون فرانسه) از جمله دانتون به تیغ تیز گیوتین سپرده شدند. در انگلستان که سر دسته محافطه کاران قرون و اعصار هستند برای محدود کردن قدرت پادشاه و کسب دموکراسی مدتها جنگ داخلی در گرفت آنوقت ما برای مبارزه با رژیمی که از روز اول پایه گذاری تنها روشش حذف فیزیکی مخالفان خود بوده و حتی یک مورد مسامحه از این امر را نمیتوانید پیدا کنید نباید به راههای غیر خشونت بارمتوسل شویم. [...] برخی فکر میکنند بحران اعتراضات رژیم را خسته و فرسوده میکند. ظاهراً این دوستان فراموش کردهاند که ناف این رژیم را با بحران بریدهاند واساساً بقای این رژیم به بحران وابسته است. انگار نه انگار سران فعلی همین رژیم برای ماندن در قدرت و تحکیم پایههای حکومت خود بحران که هیچ هشت سال کشور را وارد جنگی کردند که هم میتوانست اصلاً رخ ندهد وهم میتوانست در سال اول تمام شود. آنها تنها زمانی به صلح رضایت دادند که عملاً و به اعتراف خودشان هیچ توان اقتصادی ای برای ادامه جنگ باقی نمانده بود.
ماحصل تمامی این سخنان این است که مردم در جنبش خود باید تصمیم بگیرند. تنها راه پیروزی بر این رژیم اتحاد است و اتحاد جز با داشتن هدف مشترک به دست نمیآید و تنها یک هدف میتواند مشترک باشد و همه نیروها را به یک سمت هدایت کند و آن براندازی جمهوری اسلامی است. تا وقتی که کار دست سیاستمداران قدرت طلبی باشد که از به حراج گذاشتن آبروی خود هم ابایی ندارند- مانند مهاجرانی و هاشمی- کاری از پیش نخواهد رفت. موسوی و کروبی مرد مردانه نشان دادهاند که تا هر جا که ملت بخواهند با آنها همراه خواهند بود و پشت آنها را خالی نخواهند کرد اما انتظار اینکه از آنان بخواهیم بخواهند مردم را وارد فاز براندازی کنند ناجوانمردانه و از آن مهمتر غیر عملی است. اما اگر مردم براندازی را اعلام کنند آنها جا نخواهند زد.
به عنوان نکته آخر اینکه با حذف هاشمی رفسنجانی از صحنه سیاسی کشور اکنون تنها دو بازیگر در صحنه باقی مانده اند: رژیم وملت ایران با رهبرانی دربند؛ هیچ طیف یا جناج میانهای اکنون در بازی حضور ندارد. آیا این به این معنی نیست که هیچ راه حل میانه ای وجود ندارد؟ رژیم دیگر چه اقدامی باید صورت بدهد تا ما باور کنیم که آنها حتی یک قدم هم عقب نشینی نمیکنند و کوچکترین مجالی برای تغییر و اصلاح باقی نمیگذارند؟ اگر کار دیگری باقی مانده است یا راه دیگری برای بستهتر کردن فضا باقی مانده است که نکردهاند تنها به این دلیل است که خبر نداشتهاند و یا بلد نیستند. اگرشما لطف کنید همین جا آن را اعلام کنید آنها با خشنودی تمام آن کار را انجام خواهند داد و آن منفذ را هم خواهند بست (کیک و ساندیس هم برای تشکر خدمتتان خواهند فرستاد همانگونه که بعد از افاضات مهاجرانی در رسانه های خود انجام دادند).
اگر ما می خواهیم به هدف خود برسیم راه آن این است که تعارف را با خودمان و جمهوری اسلامی کنار بگذاریم. ما حتی از نظر خود جمهوری اسلامی هم چندان عددی نیستیم. نام ما در جمهوری اسلامی فتنه است نه برانداز. ما فتنهای هستیم در حکومت نه بیشتر! ما فتنه گرانی هستیم که اگر خواص بی بصیرت مرز بندی مشخصی با ما میکردند و اگر رهبران ما از ما رو برمیگرداندند مدتها بود که چشممان در آمده بود و ریشه کن شده بودیم. و این تنها به این دلیل رفتار خود ماست. اگر همه ما یک جا و با هم شعار داده بودیم «تا شاه کفن نشود این وطن وطن نشود» آنوقت دیگر فتنهگر نبودیم. بد بختی ما این است که در حالیکه شما در خیابان دارید باتوم میخورید و کشته میدهید من با لیوان چای داغ پای اینترنت دارم از مبارزات بدون خشونت دفاع میکنم, برادرم چون دیشب رو ی پشت بام شعار داده و تا دیر وقت بیدار بوده حالا دارد قیلوله میکند، همسایهام دارد لینک تمسخر آمیز برای«خ ر» و «ا ن» میدهد؛ اصلاحطلبان هم که الهی من و همه ملت قربان شکل ماهشان برویم در حال ارسال پیام مستقیم و غیر مستقیم و مغازله با بیت رهبری هستند بقیه ملت هم طبیعتاً در این وسط هاج و واج ماندهاند که بالاخره تکلیف چیست یا حق با کیست و راهکار چیست. خوشمزه اینجاست که علی رغم این رفتار می خواهیم کارگران و اعتراضات کارگری آنها راه هم به سمت خودمان جلب کنیم. نخیر برادر کار ما اینطور به سامان نمیرسد؛ ما خودمان باید آرد خود را الک کنیم، داستان بلدرچین و دهقان کلاس سوم ابتدایی دوران شاه را که یادتان هست!(۳) ما باید برانداز شویم و اگر شدهایم باید آن را با صدای بلند اعلام کنیم هر کس بر انداز است با ما همراه شود, هر کس نیست خط خود را از ما جدا کند و بیجهت جان و سلامت خود را در خیابانها به خطرنیاندازد. براندازی جمهوری اسلامی هم جز با توسل به زور صورت نخواهد گرفت. فکر نمیکنم این یکی دیگر نیاز به استدلال و توضیح داشته باشد.
امسال سال برانــــدازی جمهــوری اســــــلامی است. هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله!
----------------------
۱- منظوز از رهبران به هیچ وجه موسوی و کروبی نیستند. آنها نشان دادند که با شهامت تمام آمادهاند که علیرغم رهبری خود از هر هدفی که مردم تعیین می کنند پیروی کنند. هنگامی که گروهی به موسوی به خاطر اعلام وفاداری به آرمانهای امام راحل اعتراض کردند او مردانه پذیرفت و دیگرنامی از اهداف اینچنینی نبرد. یا مشاور کروبی به صراحت اعلام کرد که اگر قصد مردم نابودی رژیم جمهوری اسلامی باشد ایشان پیرو رای و نظر مردم هستند و اخیراً هم که یکی از بستگان ایشان اعلام کرد که کروبی از اصلاح ناامید شده است. در شرایطی که آنها قرار دارند این رفتار و این سخنان دقیقاً به معنای صدور مجوز براندازی است.
۲- طبق اظهارات شیخ علی تهرانی که برادر زن خامنهای است در جریان انقلاب خود روحانیون برای بدنام کردن شاه و شعله ور تر کردن آتش انقلاب سینما رکس را به آتش کشیدند.
۳- روزی جوجه بلدرچینی که در مزرعه ای زندگی می کرد به پدر خود گفت باید از اینجا برویم چون دهقان به دوستش گفته فردا برای درو به مزرعه او بیاید پدرش گفت نیازی نیست فرزندم! چند روز بعد دوباره آمد و گفت دوست دهقان نیامده و او به دوست دیگرش گفته باید این بار برویم پدرش باز گفت نیازی نیست! این ماجرا چند بار تکرار شد و هیچ کس به کمک دهقان نیامد تا اینکه روزی بلدرچین به پدرش گفت دهقان امروز به زنش گفت اینطوری نمی شود فردا خودم مزرعه ام را درو می کنم. پدر بلدرچین گفت در این صورت باید همین امروز از اینجا برویم!
برگفته از سایت خودنویس
اطلاعیه کمپین سفارت سبز به پریشان گویی های کیهان حسین شریعتمدار
بدنبال انتشار بیانیه مورخ 06/03/2011 این کمپین مبنی بر اینکه اصلاح طلبان حکومتی و اصولگریان تندروی طرفدارولی فقیه همچون حسین شریعتمدار مانند دو لبه تیز یک قیچی بدنبال نابودی جنبش سبز ملت ایران و کمپین سفارت سبز عمل می کنند باعث عکس العمل هر دو گروه گردید. لذا، این کمپین ضمن اعلام حفظ هوشیاری به اعضاء خود در سفارتخانه ها و وزارت امورخارجه اشعار می دارد:
که کماکان به حرکت روبه جلوی خود در راستای تغییر رژیم و همکاری با سایر نیروهای فعال اپوزیسیون در داخل و خارج کشور عمل خواهد کرد و یاوه گوی های حسین شریعتمدارو یارانش و سایر افراد منفعل تاثیری در حرکت کمپین سفارت سبز نخواهد داشت .
استعفای آقای احمد ملکی دیپلمات ارشد در ایتالیا در روز اول اسفند که مصادف با تظاهرات با شکوه مردم ایران در شهرهای مختلف ایران بود گواه این مدعا می باشد . مش ساختارشکنانه این کمپین در غبال حکومت استبدادی ولی فقیه همان خواست ملت ایران است که در خیابانهای کشور فریاد سر داده اند که : مبارک ،بن علی ، نوبت سید علی .
کمپین سفارت سبز
دفتر مرکزی – اسلو
10/03/2011
۱۳۸۹ اسفند ۱۷, سهشنبه
آقای طائب ، کور خواندی ! جنبش سبز با موسوی یا بدون او کار خود را ادامه می دهد در پی "افشای مشکوک" سخنان حسین طائب در خصوص اختلاف افکنی در میان مردم
تازه ! گیرم که مهندس موسوی حتا از اعدامهایی که توسط امثال همین آقای طائب و به فرمان خمینی انجام شده است خبر نیز داشته باشد ، 20 سال سکوت معنادار ایشان نشانه خوبی است که پی ببریم که او هرگز با این رویه موافق نبوده و نیست . او یک هنرمند است و یک هنرمند - بر عکس یک روحانی نمای جلاد و ابله - هرگز طرفدار اعدام و مرگ و خشونت نبوده و نخواهد بود . آثار مهندس موسوی نشاندهنده طبیعت او منش اوست . این را هر کس و نا کسی می داند . به هر حال ما کماکان جمهوری اسلامی و خمینی و عوامل پیدا و پنهان او را به خاطر آن اعدامهای دسته جمعی برای همیشه تاریخ زیر سوال خواهیم برد . برای این کار هم نه نیازی به پول جمهوری اسلامی داریم و نه نقطه هدفمان را گم می کنیم . آنقدر هم بصیرت داریم که بدانیم اگر قرار باشد کسی به خاطر آن اعدامها زیر سؤال برود قطعاً آن شخص مهندس موسوی نخواهد بود .
جنبش سبز قائم به فرد نیست . این جنبش چه با همراهی آقایان مهندس موسوی و کروبی و - دردمندانه - چه بدون ایشان راه خود را تا سپیده دم آزادی و برقرای یک حکومت صددرصد مردمی و سکولار ( بمعنای عدم دخالت دین در دولت ) ادامه خواهد داد و برگزاری اولین انتخابات صددرصد آزاد در ایران گواه این مدعا خواهد بود .
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران
برقرار باد جنبش سبز آزادیخواهی و حق طلبی ایرانیان
سرنگون باد تمامی اشکال دیکاتوری در سرتاسر جهان
۱۳۸۹ اسفند ۱۵, یکشنبه
هشدار کمپین سفارت سبز به پیشگاه ملت ایران در خصوص رفتارها و اقدامات ضد ملی میهنی برخی از اصلاح طلبان حکومتی
کمپین سفارت سبز
دفتر مرکزی -نروژ
اسلو
۱۳۸۹ اسفند ۱۳, جمعه
نامه کمپین سفارت سبز به بانکی مون دبیرکل سازمان ملل متحد در خصوص محکومیت آدم رباعی بعنوان یک جرم بین المللی توسط رژیم حاکم ایران
دبیرکل محترم سازمان ملل متحد عالیجناب بانکی مون
در حالیکه اخبار واصله از همکاران عضو کمپین سفارت سبز در وزارتخارجه جمهوری اسلامی ایران،حکایت از ربودن و شکنجه دو تن از رهبران جنبش دموکراسی خواهی در ایران,آقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی وهمسرانشان،برای اخذ اجباری اعترافات دروغین و جعلی دارد .آقای علی اکبر صالحی وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران،در مصاحبه سوم مارس خود با شبکه جهانی یورونیوز،صحبت از زندگی عادی این دو رهبر سیاسی نموده و افزوده است :(این دو نفر مشغول زندگی عادی هستند و ممکن است به میل و تصمیم خود در حال حاضر در خانه نباشند.آنها در منازل خود هستند،همیشه از جایی به جای دیگر می روند و آزاد بوده اند که خانواده و بستگانشان را ملاقات کنند.) همانطور که استحضار دارید و در گزارشات سازمان ملل مستتر است,دردهه هفتاد در شیلی،آرژانتین و برزیل،با روش های مشابهی دهها تن از فعالان حقوق بشر و آزادیخواهان و رهبران سیاسی این کشورها،بر خلاف صراحت کنوانسیونهای بین المللی مبنی بر ممنوع بودن ربایش افراد،توسط رژیم های دیکتاتور این کشورها ،ربوده و مفقودالاثر شدند، و اکنون وجدان بشریت از یافتن گورهای دسته جمعی آن زمان ،عرق شرم می ریزد.همین وقایع در حضور آن سازمان و در عصر حاضر توسط رژیم ایران در حال اجراست : دختران موسوی و دکتر زهرا رهنورد طی 18 روز گذشته،هر روز برای دیدن روزنه امیدی از حیات والدین سالمند و محصور در خانه خود به منازل آنان رفته،متاسفانه هر روز و هر بار با درهای بسته و توپ و تفنگ آماده شلیک و توهین لفظی به عزیزان خود مواجه شده اند.بستگان مهدی کروبی گزارش زنده و مستقیمی از ربودن این انسان مبارز و همسر محترمشان توسط نیروهای گارد ویژه سید علی خامنه ای رهبر و ولی فقیه مافوق قانون در جمهوری اسلامی به مطبوعات خارج از کشور ارسال داشته اند،که همه شک و تردیدها در خصوص واقعیت امر ربایش و تعدی به حریم خصوصی را از بین برده است.آنچه وزیر خارجه رژیم گفته دروغ محض است.کمپین سفارت سبز با تبادل آخرین اطلاعات با اعضای خود در داخل و نیز نمایندگی های رژیم در خارج ، باین نتیجه رسیده است که همسران آقایان موسوی و کروبی تحت شدید ترین بی حرمتی های ضدبشری قرار گرفته اند،تا مقاومت جسمی این دو مبارز راه آزادی را که زیر بار شکنجه و فشارهای جسمی به ظالم نه گفته و مقاومت نموده اند،با این فشارهای روحی مضاعف بزانو در آورده،آنها را وادار به اعترافات دروغین یا اقدام به سرکوب جنبش آزادیخوانه ملت ایران نمایند.آزادی موقتی تنی چند از طرفداران جنبش، و نیز باز پس گیری اتهام مربوط به کمک یک میلیاردی از خارج به ایندو رهبر سیاسی توسط وزیر اطلاعات،حکایت از بازی بده بستان و مجاب کردن ایندو،تحت فشار یا تحبیب و توأمان بودن این اقدامات ضد بشری با زندان و شکنجه و تهدید،ازجمله شواهد و اسناد و اطلاعات ارائه شده از سوی همکاران کمپین در مرکز است.از آنجاییکه صدور قطعنامه های تحریمی شورای امنیت سازمان علیه برنامه های غیر مجاز اتمی رژیم منجر به طغیان بیشتر این رژیم علیه حقوق بشر گردیده است،این کمپین با استناد به قطعنامه های 216-217-221 شورای امنیت علیه رژیم نژادپرست رودزیا و نیز قطعنامه های 392 و 418 علیه رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی که سرانجام منجر به تحریم سیاسی و قطع روابط سیاسی با ایندو رژیم و فروپاشی آن دو گردید.تنها چاره منحصر بفرد برای رهایی مردم ایران و جهان از دست این رژیم ستمگر و ضدصلح و آرامش بین المللی را صدور قطعنامه های تحریم سیاسی،قطع روابط سیاسی،احضار سفرای جامعه جهانی از تهران و در غایت امر اخراج این رژیم ضدبشری از سازمان ملل متحد می داند.با این اقدام مردم ایران سرانجام طی رفراندومی بر محوریت آزادی دموکراسی و سکولاریسم با انتحاب یک حاکمیت مردمی و با سرلوحه قرار دادن اعلامیه جهانی حقوق بشر بار دیگر همزیستی مسالمت آمیز خود با دیگر ملل را برای کمک به ایجاد یک محیط صلح و آرامش در سیستم روابط بین الملل از سر گرفته و همه زندانیان سیاسی را آزاد و مجازات اعدام را برای همیشه لغو خواهند نموددبیرکل محترم سازمان ملل متحد عالیجناب بانکی مون
کمپین سفارت سبز ملت ایران
دفتر مرکزی-نروژ،اسلو
۱۳۸۹ اسفند ۱۲, پنجشنبه
جنبش نيازمند تغيير روش است!به جای «سه شنبه های خريد» بايد «روزهای اعتراض» را تا رسيدن به پيروزی مردم آغاز کرد.
به نظرم شورای هماهنگی راه سبز اميد، بايد در روشها تجديدنظر کند. با سياسيون مشورت کند و دايره بستهای را که اکنون حول "خودیها" تشکيل داده، باز کند و به روشهای نوين برای مبارزه با اين هيولای هفت سر (نظام ولايت فقيه) تن بدهد. نبايد به صرف سخنگويی آقايان موسوی و کروبی، يک شورای دربسته تشکيل شود و اين شورا "غيرخودیها" را حذف کند و ارتباط خود را با بدنهی جنبش و ياران اين حرکت حقطلبانه ملی مسدود کند و اشتباهات بيشتری مرتکب شود
بعد از دستگيری آقايان موسوی و کروبی و همسرانشان، حکومت وارد فاز جديدی از سرکوب جنبش سبز شد؛«حذف سران»! اين فاز از فردای ۲۵ بهمن و بعد از نمايش نمايندگان اوباش در مجلس کليد خورد. اوباشی که خواهان اعدام موسوی و کروبی بودند و امروز چندين قدم به آن هدف نزديکتر شده اند. از همان روز، تماس سران جنبش با بيرون از منزل و نزديکانشان به کلی قطع شد و حکومت با سرعت دادن به سياست دستگيری خزنده، موسوی و کروبی و همسرانشان را بازداشت کرد.
بازداشت سران جنبش، شروع فاز جديد سرکوب است. در اين شرايط سئوال اين است آيا جنبش بايد همچنان در فاز سابق خود باقی بماند؟ آيا روش قبل، برای رفتار تازه حکومت کارآمد و مؤثر خواهد بود؟ بعد از تغيير رفتار حکومت، آيا لازم نيست جنبش هم تغيير رفتار و تغيير تاکتيک بدهد؟
جنبش اعتراضی ايرانيان، نمی تواند و نبايد نسبت به سرنوشت آقايان موسوی و کروبی بی تفاوت بماند. دو شخصيتی که به رغم تهديدها، حذف اطرافيان، کشتن بستگان، شکنجه فرزندان و حتی خوردن باتوم و گاز اشک آور و حصر خانگی، در تمام اين بيست ماه در کنار ملت معترض ايستادند و لحظه ای فکر سازشگری و عقب نشينی را به سر راه ندادند. آنها امکانش را داشتند که مانند رفسنجانی و علمای اعلام(!) و جيره خوار حکومتی، در خانه هايشان بنشينند و نان و ماست شان را بخورند و سکوت کنند. موسوی و کروبی می توانستند مثل محسن رضايی جيره خواری و حقارت را انتخاب کنند و خفقان خود را به نام «دفاع از نظام» توجيه کنند. آنها می توانستند مثل دهها نماينده اصلاح طلب و حقير مجلس، خفقان بگيرند و سکوت کنند. يا می توانستند مثل برخی چهره های ظاهرا" ناراضی و منتقد و اصلاح طلب(!)، که ماههاست از کهکشان جامعه خارج شده اند و حتی نامی از آنها نيست، زندگی و خانواده و رفت و آمدشان را داشته باشند و نهايتا" هر از گاهی «ژست منتقد» بگيرند. موسوی و کروبی و همسرانشان خانم رهنورد و کروبی، هرگز از خون جوانان بيگناه مردم، ابزاری برای «معامله و تبانی با قدرت» نساختند.(کاری که پدر محسن روح الامينی شهيد کهريزک، با خون فرزند خود کرد و ننگی ابدی بر پيشانی اش ماند.) اما موسوی و کروبی چنين نکردند و جانانه و با تمام خانواده خود پای حق ايستادند. آنها پای مردم ايستادند. به همراه مردم شهيد دادند. کتک خوردند. زندانی دادند. و اکنون به زندان رفته اند. جايی که يقين کنيد اکنون زير شکنجه های سختی قرار دارند تا سخنانی بگويند که دل ديکتاتور حقير را خوش بيايد و بر سوزش بيست ماهه اش، مرهمی باشد. همين شرافت و پايداری است که هر آدمی را، حتی اگر با عقايد موسوی و کروبی اختلاف فکری داشته باشد، به تعظيم و احترام ناگزير می کند. در کشوری که سکوت کليد خوشبختی آدمهاست، آنها «حق» را فرياد کردند و پای عهد خود با ملت ايستادند.
اکنون وظيفه ما چيست؟ آيا نبايد متناسب با فاز جديد سرکوبها، ما هم برنامه های تازه و مستحکمی برای مبارزه با ديکتاتوری داشته باشيم؟ آيا برگزاری راهپيمايی، آن هم هفته ای يکبار کافی است؟ آيا نبايد قالب زمانبندی و من در آوردی «سه شنبه های خريد» را به «روزهای اعتراض» تبديل کنيم؟ تعيين روزهای سه شنبه برای تجمعات اعتراضی، درست مثل اين است که ما به حکومت مهلتی يک هفته ای می دهيم تا نفسی تازه کند، تجديد قوا کند، سازماندهی شود و در هر سه شنبه، تعدادی از جوانان ما را بکشد يا دستگير و زندانی و شکنجه کند. اينگونه ما فقط هفته ای يک بار، فرصت سرکوب داوطلبانه(!) مردم را به اوباش حکومتی می دهيم و هر هفته از شمار مردمی که دارای انگيزه مبارزاتی هستند، کم و کمتر می شود و دامنه دستگيری های فله ای بيشتر و بيشتر می شود. در اين فاصله البته، حکومت نه از شکنجه و اعتراف گيری از موسوی و کروبی و ساير زندانيان دست بر می دارد. نه اعدامها را متوقف می کند و نه زندانيان عقيدتی را آزاد می کند. و نه قدمی به عقب می گذارد!
آيا ما «نذر» کرده ايم سه شنبه به سه شنبه به خيابانها برويم، کتک بخوريم، قربانی و اسير تقديم حکومت کنيم؟ چرا متناسب با اقتضائات اين مبارزه، تاکتيک و روشهای مناسب را انتخاب نمی کنيم؟ بر اساس «روانشناسی خشم» با صراحت می گويم طرح «سه شنبه های اعتراض» فقط باعث تخليه خشم و خنثی سازی شور و انگيزه های مردم برای حق طلبی و تغيير می شود. گويا ما خودمان بهترين روش را برای تخليه شور حق طلبانه مردم برگزيده ايم! اگر جنبش در وضعيت کنونی، موقعيت را بدرستی نشناسد و اگر متناسب با پتانسيلی که در مردم وجود دارد، تغيير روش ندهد و اگر متناسب با رخدادهای تلخی که در حال وقوع اند، نتواند روزآمد شود، ترديدی نيست هم بايد نگران جان موسوی و کروبی باشيم و هم برای صدها زندانی سرشناس و ناشناس ديگر هم عميقا" دلواپس باشيم. در حال حاضر مسئوليت تجهيز و فراخوان مردم را شورای هماهنگی راه سبز اميد و دو مشاور آقايان موسوی و کروبی بر عهده گرفته اند. و اين يعنی، شورای هماهنگی هم مسئوليت حرکت جنبش را بر عهده گرفته و هم مسئوليت خطراتی که متوجه مردم و آقايان کروبی و موسوی است، برعهده تصميمات اين شوراست.
به نظرم شورای هماهنگی راه سبز اميد، بايد در روشها تجديدنظر کند. با سياسيون مشورت کند و دايره بسته ای را که اکنون حول «خودی ها» تشکيل داده، باز کند و به روشهای نوين برای مبارزه با اين هيولای هفت سر(نظام ولايت فقيه) تن بدهد. نبايد به صرف سخنگويی آقايان موسوی و کروبی، يک شورای دربسته تشکيل شود و اين شورا «غيرخودی ها» را حذف کند و ارتباط خود را با بدنه جنبش و ياران اين حرکت حق طلبانه ملی مسدود کند و اشتباهات بيشتری مرتکب شود.
در اين وضعيت حساس و خطير، با طرح «سه شنبه های خريد» نمی توان با نظامی سرکوبگر مقابله کرد و اين حکومت را به آزادی زندانيان و سران جنبش و رعايت موازين ديگر مجبور کرد. اين طرحهای عجيب، که به شوخی و بازی کودکانه شبيه ترند تا به «تاکتيک مبارزاتی»، فقط باعث تخليه تدريجی شور و فرسايش عزم ملت برای مبارزه می شوند. بايد اين وضعيت دشوار را به دوستان شورای هماهنگی راه سبز اميد متذکر شويم که ديگر نمی توان با خودی و غيرخودی کردن مردم، از آنها خواست فقط تابع فرمانها و فراخوانها باشند. اين يک حرکت جمعی است و يک «خرد جمعی» و بايد فارغ از تقسيم بنديهای خودی و غيرخودی برای قدمهای بعدی آن برنامه ريزی شود. فراخوان بعدی بايد «يک» فراخوان برای هميشه باشد و يکبار برای هميشه، بايد مردم را به خيزش، نافرمانی مدنی و ماندن در خيابان تا رسيدن به هدف و اعتصابات سراسری دعوت کرد. اين حکومت اصلاح پذير، اهل مماشات و چانه زنی و تغيير داوطلبانه نيست. تعارفات اصلاح طلبانه را بايد به کنار گذاشت و به جای «سه شنبه های خريد» بايد «روزهای اعتراض» را تا رسيدن به پيروزی مردم آغاز کرد.
فرصت نوشتن/ روزنوشته های بابک داد