۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

آگاهی نامه (تازه ترین اخباروتحولات)

عکس / رمضان در همين حوالي
امين‌آباد -شهرري













عکس؛ کودک خیابانی در کنار صندوق کمک مستضعفان
هموطنی که عکس زیر را برای سایت ارسال کرده: درست در کنار صندوق کمک بنياد
مستضعفان که با بيشرمي تماممردم را سرکيسه ميکند، کودک دستفروش ايراني را
می بینید که از خستگی بیداد زمانه به خواب رفته،پول نفتي کهبه سر سفره مردم آمد،
بسیار دردناک است

خبرگزاری «ریانووستی» روسیه
در 3 هفته اول ماه اکتبر باید منتظر حمله به ایران بود
بنگاه چاپ و نشر
"کامسامولسکایا پراودا" در مسکو میزگردی با عنوان "حمله احتمالی
آمریکا به ایران" برگزار
کرد.
دراین میزگرد، "ویکتور بارانتس" مفسر نظامی روزنامه "کامسامولسکایا پراودا"
اعلام کرد که طبق اطلاعات
غیر رسمی دریافتی وی، نیروهای مسلح ایران به حالت آماده باش نظامی
در آمده اند. مقامات سازمان اطلاعات
نظامی آمریکا "باراک اوباما" را به
"وارد نشدن به یک ماجراجویی نظامی
تازه" فرا خوانده و قبل از آن
"فیدل کاسترو"رهبر کوبا درباره پیآمدهای فاجعه بار حمله ایران به رئیس
جمهور آمریکا هشدار داده بود.
"رجب صفراوف" مدیر کل مرکز مطالعه ایران معاصر (که معمولا نظراتش
نزدیک به نظرات تبلیغاتی حاکمیت
جمهوری اسلامی است) نیز در همین میزگرد
گفت:
جهان در مرز یک فاجعه بزرگ قرار گرفته است. با حمله بسیار محتمل
آمریکا به ایران، اوضاع بطور بنیادی
به ضرر روسیه تغییر خواهد کرد.
رژیم ایران پس از چنین حمله ای و پس از نابودی فیزیکی رهبر این کشور،
هوادار غرب خواهد شد. ایران از امکان پاسخ دادن به آمریکا برخوردار
است. آنها 6 روش را برای محاصره و
بستن خلیج فارس تدوین کرده اند،
اگر غیر از این بود آمریکا مدتها پیش ایران را از صفحه زمین محو کرده بود.
"روسلان پوخوف" مدیر مرکز بررسی استراتژی و فناوری های روسیه نیز
در این میزگرد گفت:
طبق پیش بینی های کارشناسان مرکز بررسی استراتژی و فناوری ها، آمریکا
و متحدان آن در حمله احتمالی به
ایران از "تمام زرادخانه نیروی هوایی
اسرائیل" استفاده خواهند کرد و از عربستان سعودی نیز برای این حمله
استفاده خواهد شد. شدت حمله چنان خواهد بود که هرج و مرج در ایران
آغاز شده و این کشور مجبور خواهد شد
برای یک مدت طولانی و شاید
همیشه برنامه هسته ای خود را فراموش کند. در این حمله، مهاجمین حداکثر
2 تا 4 هواپیما از دست خواهند داد، چون ایران عملاً دارای سیستم پدافند هوایی
نیست.
"ماکسیم کالاشنیکوف" روزنامه نگار و نویسنده معتقد است: آمریکا دلایل
زیادی برای جنگ دارد: انحراف توجه
از بحران اقتصادی، جداکردن چین و هند
از نفت و گاز ایران، تصرف سواحل خزر، حمل و نقل مستقیم نفت و گاز
از جمهوری آذربایجان و ترکمنستان.
"ولادیمیر خومریکی" رئیس اتحادیه های ملی روسیه نیز معتقد است آمریکا
در صورت پیروزی نظامی بر ایران
" پایگاه غنی مواد خام را بدست آورده و
نفوذ خود را به عنوان ژاندارم جهانی تقویت خواهد کرد و روسیه نیز قفقاز
جنوبی را بطور قطعی و نهایی از دست خواهد داد.
"میخائیل دلیاگین" مدیر انسیتوی مسائل روند جهانی شدن گفت:
اوباما برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 باید در انتخابات
میان دوره ای ماه نوامبر امسال
پیروز شود. نشان دادن نیروی خرد کننده آمریکا
روش مناسبی برای نیل به این هدف است.
در اینصورت باراک اوباما نظر مساعد لابی هوادار اسرائیل را نیز جلب می کند
که "به خاطر مغازله او با مسلمانان
رنجیده است.
این امر تاریخ حمله به ایران را دقیق تر می کند: تا آخر سپتامبر استفاده از
سلاح بسیار دقیق بخاطر گرما مؤثر و
ثمربخش نیست و به این دلیل سه هفته
اول ماه اکتبر محتمل ترین دوره برای حمله به ایران است.

آلمان خواستار لغو کامل مجازات اعدام محمدی آشتیانی شد
دویچه وله : در پی اعتراض شدید نهادهای حقوق‌بشری به اعتراف‌گیری از
سکینه محمدی آشتیانی، برخی
کشور
های غربی نیز این عمل را قویاَ محکوم
کردند. در این راستا وزارت خارجه آلمان تعلیق حکم اعدام را ناکافی
دانسته و خواهان لغو کامل آن شد.
دولت آلمان از ایران خواست که حکم اعدام درباره خانم محمدی آشتیانی
را اجرا نکند. خانم سکینه محمدی آشتیانی
پیشتر به سنگسار محکوم شده بود،
اما به دلیل اعتراضات گسترده جهانی، مقامات جمهوری اسلامی این حکم را به
حالت تعلیق در آوردند.
یک سخنگوی وزارت خارجه آلمان در روز جمعه (۱۳ اوت/ ۲۲ مرداد) در
گفت‌وگویی با روزنامه "دی ولت" اعلام
کرد: «دولت آلمان حامی لغو مجازات
اعدام در سراسر جهان است.» وی افزود: «سنگسار شیوه‌‌ی اعدامی بسیار
غیرانسانی و ناقض حقوق‌بشر است که ما آن را قویاَ محکوم می‌کنیم.»
وزارت امورخارجه آلمان در این موضع‌گیری می‌افزاید: «تعلیق اجرای حکم
اعدام درباره سکینه محمدی آشتیانی
کافی نبوده و باید این حکم کاملا لغو شود.»
مجازات اعدام و سنگسار محمدی آشتیانی موجی از اعتراض‌ها و انتقاد‌های
بین‌المللی را در پی داشته است. پخش
اعتراف‌گیری از این زن ۴۳ ساله که
به «اتهام قتل همسر و روابط نامشروع جنسی» هم‌اکنون در زندان تبریز به سر
می‌برد، دور جدیدی از اعتراضات جهانی را سبب شده است.

ادبیات شکنجه، در چهار اپیزود
راديو فردا، مجید محمدی (جامعه‌شناس) : براى شناخت آنچه در زندان‌هاى
ایران بر سر زندانیان سیاسى رفته
بهترین مسیر رجوع به خاطرات زندانیان
است. این خاطرات بهترین متون براى آشنایى با نگرش و رفتار حاکمیت
به شکل آشکار و بدون تعارف آن است. یک حکومت را بیش از همه چیز با
رفتار کارگزاران آن با زندانیان و
شرایط زندان آن مى توان شناخت.
روش شناخت یک حکومت گردهمایى‌هاى پر خرج و پر از زرق و برق آن یا
دروس اخلاق آن در رسانه هاى دولتى نیست، سر زدن به زندان‌ى‌ها، شنیدن
وصف حال آنان و نگاه کردن به رفتار حکومت با مخالفان خود است.
ذیلا چهار قطعه از صدها خاطره‌ى زندانیان سیاسى در سال‌هاى اخیر را برگزیده
و آورده‌ام. این چهار قطعه تنها چند برش از روایتى بزرگ تر یعنى داستان
جمهورى اسلامى را عرضه مى کنند. وثاقت این داستان‌ها نه صرفا از روایت
کنندگان بلکه از مجموعه‌ى رفتارهاى حکومت در سه دهه‌ى اخیر و تک تک
رفتارهاى آن با مخالفان خود حتى در عرصه‌ى عمومى حاصل مى شود.
این حکومت نشان داده که ظرفیت هر گونه اقدامى را دارد و آستانه‌ى ابتذال
یا خط قرمزى ندارد. نوع افرادى نیز که رژیم به خدمت گرفته این نوع اتفاقات
را کاملا ممکن و قابل تصور مى سازد.
براى این گزینش پنج معیار در ذهن داشتم: ۱) تقدم گزارشگرى با ذکر جزئیات و تقریبا خالى از تحلیل تا روایت ساده‌اى از رخداد مربوطه باشند؛ ۲) تنوع از حیث جنسیت (زن و مرد)، دیندارى (بهایى و مسلمان) و غیر دیندارى، و نوع فعالیت گزارشگر (فعال دانشجویى که براى مقابله با محرومیت از تحصیل مبارزه مى کند، متخصص کامپیوتر، و غیر دانشجو)؛ ۳) زمان متفاوت بازداشت‌ها؛ ۴) تفاوت از حیث نوع شکنجه‌ها از ضرب و شتم تا تجاوز و تهدید به تجاوز؛ و ۵) تنوع از حیث بازداشتگاه.
على‌رغم همه‌ى تفاوت‌هاى فوق، گزارش‌هاى زیر از یک مجموعه دستورالعمل یا سنت بازجویى و روال برخورد مشخص با زندانیان سیاسى در جمهورى اسلامى حکایت مى کنند. فضاى این روایات که شبیه داستان هاى کافکایى هستند گویى عالمى دیگر را که هم عرض زندگى جارى در ایران و بخش قابل توجه و نسبتا مغفول آن است بازگو مى کنند.
نوید خانجانى، فروردین ۸۹
«حدودا اواخر فروردین آمدند و ریش و موى بنده و دو نفر از هم سلولى هایم (سماء نورانى و ایقان شهیدى) را که بلند شده بود اصلاح کردند . بعد از این حادثه ما که آمادگى جریان مصاحبه تلویزیونى را داشتیم به این اصلاح صورت و مو شک کردیم . پس فرداى آن روز از صبح آمدند و هر سه نفر ما را از سلول خارج کردند و پس از آن من را در ساختمان بازجویى به اتاقى بردند که به آن «اتاق شیشه اى» مى گفتند . در این اتاق من بازجو را نمى دیدم و تنها مقابلم آینه اى قرار داشت ولى بازجو من را مى دید. در آنجا شخصى خودش را بازرس از طرف دادستان معرفى کرد و گفت آمده است پرونده مرا بررسى کند و گفت به سوال هایش جواب بدهم تا پرونده مرا راه بیندازد که من به این جریان شک کردم و برعکس همیشه که موقع بازجویى چشم بند را برمى داشتم آن روز چشم‌بند را بیشتر روى صورتم کشیدم که با عکس العمل آنطرف شیشه روبرو شدم که آن ها گفتند: «چشم‌بندت را بردار مى خواهیم صورتت را ببینیم.» که در همین جا شکى که داشتم به اطمینان تبدیل شد و گفتم که آن طرف شیشه، دوربین کار گذاشته اید و من صحبتى نمى کنم و اگر سوالى دارید لطف کنید بیاید مقابلم بنشینید تا صحبت کنم و به سوالاتتان پاسخ بدهم.
آنها مدتى تلاش کردند که من صحبت کنم ولى زمانى که دیدند دیگر موفق نمى شوند گفتند که پرونده شما از طرف ما ناتمام و ناقص اعلام خواهد شد و برایت مشکل به وجود خواهد آمد و گفتم مسئله اى نیست ، که در ادامه دیگر کارشان را علنى کردند. مرا به طبقه بالاى اتاق بازجویى ها بردند و چیزى که حدس می زدم را به چشم دیدم . در یک اتاق تمیز و فرش شده دوربین ها آماده بود و یک صندلى قرمز براى من آماده شده بود و پشت صندلى با پرده و پارچه تزئین و نماسازى شده بود.
برایم یک تى شرت آوردند که بپوشم و لباس زندانم را گرفتند و گفتند: حالا به سوالات ما جواب بده! بنده حتى یک کلمه هم به سوالاتشان جواب ندادم و بعد از اینکه دیدند تلاششان بى فایده است و نتیجه اى نمى گیرند، مرا از آنجا بیرون بردند . سپس شخصى آمد و مرا به سمت حیاط برد. در حیاط ، فردى صدا زد: خانجانى برو کنار نورانى رو به دیوار وایسا. چشم‌بند داشتم و هیچ چیز را نمى دیدم و کنار سماء نورانى ایستاده بودم که یک دفعه حس خفگى به من دست داد. یک نفر شروع کرده بود به فشار دادن گلویم!
وقتى که کمى بى حال شدم، سرم را گرفت و در مقابل سماء به دیوار کوبید و سماء از زیر چشم بند برخورد سرم به دیوار را شاهد بود و زمانى که من را در حالت گیجى از روى زمین بلند مى کردند دستان سماء را دیدم که از شدت ناراحتى مشت شده و بهم مى فشارد و پس از بلند کردن من شروع کردند به فحش دادن و سیلى زدن طورى که صداى آن سماء را بیشتر اذیت مى کرد و گفتند: شما ۴ تا بچه آمده اید اینجا مقاومت مى کنید؟! ما بزرگتر از شما، اون ۷ نفر ( هفت مدیر جامعه بهایى فریبا کمال آبادى ، مهوش ثابت ، جمال الدین خانجانى ، عفیف نعیمى ، بهروز توکلى ، وحید تیزفهم ، سعید رضایى که بیش از ۲ سال است بازداشت مى باشند) را شکستیم ؛ شماها هیچى نیستید.» به من و سماء گفتند : «هر دوى شما ۶ ماه به انفرادى خواهید رفت تا آدم شوید.»
سعید ملک پور، مهر تا بهمن ۸۷
«در اطراف میدان ونک دستگیر شدم... توسط چند مامور لباس شخصى در یک خودروى سوارى بدون آرم، با چشم بند و دستبند، در قسمت عقب ... قرار گرفتم. یک مامور با جثه بسیار بزرگ با آرنج وزن خود را روى گردن من انداخت و به زور سر مرا پایین نگه داشته بود و مرا به نقطه نامعلومى که به آن دفتر فنى مى‌گفتند، منتقل کردند. در آنجا چندین مامور در حالى که چشم بند و دستبند داشتم مرا مورد ضرب و شتم و فحاشى شدید قرار دادند و به زور مجبورم کردند یک برگه قرار بازداشت و چند برگه که روى آن را پوشانیده بودند را امضا نمایم. با توجه به نحوه انتقال من به دفتر فنى و ضرب و شتم وارده، گردن من تا چندین روز درد مى‌کرد و در اثر ضربات مشت و لگد و سیلى، تمام صورتم ورم کرده بود. پس از آن همان شب به بازداشتگاه دو - الف اوین منتقل شدم و در یک سلول انفرادى به ابعاد ۱.۷ در ۲ مترى قرار گرفتم. خروج از سلول تنها به قصد دو بار هواخورى و چند بار در زمان‌هاى مشخص شده، آن هم با چشم بند امکان‌پذیر بود و تنها در سلول اجازه داشتم چشم بند از چشم بردارم.
... اکثر اوقات شکنجه‌ها به صورت گروهى انجام مى‌گرفت و در حالى که چشم‌بند و دست‌بند داشتم چند نفر با کابل، چماق، مشت و لگد و گاهى شلاق ضرباتى به سر و گردن و سایر اعضاى بدنم مى‌زدند. این کارها به منظور وادار ساختن من به نوشتن آن‌چه توسط بازجویان دیکته مى‌شد و اجبار به بازى کردن نقش در مقابل دوربین طبق سناریو دلخواه و نوشته شده توسط آنان مى‌بود. گاهى شکنجه‌ها توام با شوک الکتریکى بود که بسیار دردناک بوده و تا چند لحظه پس از آن امکان حرکت نداشتم. یک بار در اواخر مهرماه ۱۳۸۷ هم مرا در حالى که چشم‌بند به چشم داشتم برهنه کرده و تهدید به استعمال بطرى آب کردند. در همان روزها و در یکى از بازجویى‌ها شدت ضربات مشت و لگد و کابل که به سر و صورتم زده مى‌شد به قدرى زیاد بود که تمامى صورتم ورم کرده و چندین بار زیر کتک بى‌هوش شدم که هر بار با پاشیدن آب به صورتم مرا به هوش مى‌آوردند. آن شب مرا به سلولم برگرداندند.
اواخر شب در زمان خاموشى احساس کردم که گوش من دچار خونریزى شده است. در سلول را کوبیدم کسى به سراغم نیامد. فرداى آن روز مرا در حالیکه نیمه چپ بدنم بى‌حس بود و قادر به حرکت نبودم به درمانگاه اوین منتقل کردند. در درمانگاه اوین، دکتر پس از دیدن وضعیت من بر ضرورت انتقال من به بیمارستان تاکید کرد ولى مرا به سلولم برگرداندند و تا ساعت ۹ شب به حال خود رها شدم. ساعت ۹ شب به همراه سه نگهبان با دستبند و چشم‌بند به بیمارستان بقیه الله انتقال یافتم. در راه آن سه نفر به من گفتند که حق ندارم در بیمارستان نام خود را به زبان بیاورم و دستور دادند که خود را محمد سعیدى معرفى کنم و تهدید کردند در صورت سرپیچى از دستور به بازداشتگاه برگردانده شده و شکنجه سختى انتظارم را مى‌کشد.
یکى از نگهبانان قبل از من به دیدن پزشک کشیک بخش اورژانس رفت و با او صحبت کرد و پس از چند دقیقه به دنبال او به اتاق پزشک وارد شدم. پزشک کشیک بدون هیچ‌گونه معاینه، آزمایش و عکس رادیوگرافى تنها عنوان کرد که ناراحتى من، ناراحتى اعصاب است و این را در برگه گزارش پزشکى وارد کرد و چند قرص اعصاب تجویز کرد. حتى وقتى من خواهش کردم حداقل گوشم را شست و شو کند دکتر گفت لازم نیست و من با همان حال و گوشى که لخته خون در آن خشک شده بود به بازداشتگاه برگردانده شدم. به مدت ۲۰ روز نیمه چپ بدنم بى‌حس بود و کنترل کمى روى ماهیچه‌هاى دست و پاى چپم داشتم. بنابراین به سختى راه مى‌رفتم. علاوه بر این شکنجه‌ها یک بار هم در تاریخ ۵ بهمن ۱۳۸۷ در دفتر فنى پس از ضرب و شتم جدید یکى از بازجوها با انبردست تهدید به کشیدن دندانم کرد که منجر به شکستن یکى از دندان‌هایم و در رفتن فکم در اثر لگد به صورتم شد.»
مریم صبرى، مرداد ۱۳۸۸
«وقتى ما را سوار ون سپاه کردند دیگر متوجه نشدیم که کجا ما را مى‌برند. هم دست‌بند و هم چشم‌بند داشتیم. یک یا دو ساعتى را در ماشین بودیم تا پیاده‌مان کردند. اما کجا بود، نمى‌دانم. اگر سرمان را از بین پاى‌مان بالا مى‌آوردیم با لگد به سرمان مى‌کوبیدند. ... بار اول من روى صندلى نشسته بودم و یکى از آن دو آقا پشت سرم و دیگرى روبه‌رویم نشسته بودند و سوال مى‌کردند. از جزئیات که لیدرت کیست؟ از چه کسى خط مى‌گیرى؟ اسم بچه‌ها را بگو. چه کسانى را مى‌شناسى؟ اگر بگویى آزادت مى‌کنیم . و مدام هم سیلى به صورتم مى‌زدند یا موهایم را مى‌گرفتند و به عقب مى‌کشیدند. ...
دو روز اول تهدید مى‌کردند که اگر با ما همکارى نکنى زنده نمى‌مانى. روز دوم یا سوم بود که مرا آوردند و گفتند مى‌خواهیم رایت را پس بدهیم. چشمانم را بستند. مرا مسافتى بردند و من صداى باز و بسته شدن درى را شنیدم. مرا به اتاقى بردند که فرد دیگرى در آنجا بود. اول شروع به بازجویى از من کرد. چندین بار به صورتم کوبید. که چرا حرف نمى‌زنى؟ اگر حرف بزنى ولت مى‌کنیم بروى. دهانت را باز کن. که البته همه این جمله‌ها با فحش بود. بعد لباس مرا درآورد. هر چه التماس کردم، گریه کردم، ضجه زدم، توجه نکرد. ... هر چقدر جیغ کشیدم انگار نمى‌شنید. به من و به خانواده‌ام. به آقاى موسوى و کروبى و خاتمى فحش مى‌داد. مى‌گفت دارم رایت را پس مى‌دهم . رایت را بگیر. این هم جواب داد و بیدادهایى که توى خیابان مى‌کردى. ... هر بار هم صداها عوض مى‌شد. صداى کسى که نخستین بار به من تجاوز کرد با صداى فرد دومى فرق داشت. ...
مرا به اتاقى بردند که در آنجا دو نفر حضور داشتند. به من گفتند بنشین. من نشستم. یکى از آنها از دیگرى خواست که اتاق را ترک کند. اما شخص روبه‌رو مى‌گفت که نمى‌توانم بروم. با هم بحث کردند. بالاخره نفر دوم بیرون رفت. کسى که مانده بود چشم‌هاى مرا باز کرد. هیچ نقابى هم نداشت. از من بازجویى کرد و کتکم مى‌زد. بعد هم گفت که خودت مى‌دانى که باید چى کار کنى؟ من این اواخر دیگر چیزى نمى‌گفتم. ...
وقتى ساکت بودم مى‌گفتند چرا گریه نمى‌کنى؟ چرا زارى نمى‌کنى؟ چرا التماس نمى‌کنى؟ گریه کن شاید ولت کنیم. ببین دارم با تو چه مى‌کنم؟ و به طور مداوم توى صورتم مى‌کوبید. من فقط آرام اشک مى‌ریختم. هنوز هم صورتش را مثل کابوس جلوى چشم‌هایم دارم. بعد از این که به من تجاوز کرد از من پرسید که مى‌خواهى بیرون بروى؟ یا این که مى‌خواهى مثل بقیه که اینجا مردند و کسى هم نفهمید بمیرى؟ کدام یکى را دوست دارى؟»
ناشناس، مرداد ۸۸
«ماشین جلوم پیچید و دو نفر پریدند بیرون و مرا بلند کردند و چپاندند توى ماشین. سرم خورد به در ماشین . گفتم آخ . گفت خفه بچه ک...! پشت بندش هم پشت گردنم را گرفت و کوبوند پایین پشت صندلى و همین جور نگه داشت. از فحشى که دادند خوشحال شدم و خیال کردم قصد اخاذى دارند و پول هایم را که در جاى خلوتى بگیرند ولم مى کنند، اما یک چشم‌بند سیاه دادن دستم تا ببندم به چشم هایم و آرزوى این که گیر زورگیر افتاده باشم بر باد رفت . این چشم بند رفیق شفیق من شد به مدت دو هفته و جز در سلول تنگ و تاریکم نگذاشتند که از چشم بازش کنم.
زیر فشار دست سنگین برادرى که زحمت مى‌کشید و گردنم را نگاه مى‌داشت، کمرم داشت مى‌شکست، اما از ترس فحش و ناسزا آخ نمى‌گفتم. فقط یک بار دیگر پرسیدم: منو کجا مى‌برید ؟ گفت: مى‌بریم تو ...ت بذاریم ! تو حرف اون نقطه چین نداشت. جیک نزدم. گفت: چیه، نکنه خوشت اومد؟ جیک نزدم. گفت: بیخود خوشت نیاد، این دفعه با همه دفعه‌هایى که تو ...ت گذاشتن فرق مى‌کنه. با .....کلفت‌ها طرف شدى....
ماشین یک کم که راه رفت، مسیرها رو که با حس‌هایم دنبال مى‌کردم، گم کردم. دیگه نمى‌فهمیدم چه سمتى مى‌رویم. ... ماشین وایستاد. هلم دادند بیرون، خوردم به چیزى و ولو شدم روى زمین. یارو گفت بچه ..نى، کورى مگه؟ درخت رو نمى‌بینى؟ جیک نزدم، بلند شدم. دستم را گرفت و داد زد: راه بیافت. راه افتادم و دوباره خوردم به چیزى و افتادم، اما این بار آروم تر، چون محافظه‌کارانه‌تر قدم بر مى‌داشتم.

نهادهای امنیتی مانع آزادی زندانی سیاسی شدند
سایت جـــرس: علیرغم برخورداریِ زندانی سیاسی، احمد رضا احمد پور از قانون آزادی مشروط زندانیان،
قاضی پرونده - با وجود موافقت و وعده های قبلی- از مخالفت وزارت اطلاعات با اعزام به مرخصیِ این روحانی
منتقد حکومت خبر داد و مانع اعزام وی شد.
زندانی سیاسی سید احمدرضا احمدپور، که اکنون در چهارمین ماه حبس خود در زندان لنگرود قم به سر می برد،
ندی پیش به علت نقض حقوق زندانیان، به مدت ١۶ روز دست به اعتصاب غذا زده بود، که با در خواست احمد
منتظری به اعتصاب غذای خود پایان داد؛ اما بعد از اعتصاب غذا همواره بر خواسته های خود مقاومت کرده بود.
از آنجا که ماده 38 قانون زندان ها (آزادی مشروط) در مورد این زندانی سیاسی صدق می کرد و قاضی پرونده
نیز برای جلوگیری از ادامه خبرساز شدن اعتصاب غذای وی، با آزادی وی موافقت کرده بود، روز پنج شنبه ٢١
ردادماه ۸۹، هنگام ملاقات احمد پور با خانواده اش، وی در این خصوص توضیح داد که وزارت اطلاعات با این
مسئله مخالفت کرده و مانع از آزادی وی شده است.
گفتنی است قاضی پرونده توضیح داد که دلیل ممانعت وزارت اطلاعات، فیلمبرداری و عکسبرداری احمد پور از
جنازه شهید مهرداد کریمپور (که در مراسم هفتم آیت الله العظمی منتظری دستگیر و در بین راه زندان به دادگاه بر
اثر تصادفی مشکوک، کشته شد) می باشد.
احمد پور این امر را بهانه ای برای جلوگیری از آزادی خود دانست و نقض قوانین را بزرگترین معضل این افراد و
نهادها ذکر کرد.
لازم به ذکر است خانواده احمدرضا احمدپور، عضو زندانی جبهه مشارکت قم که همواره در دفاع از مظلومان و
حقوق ملت بوده، بار دیگر توسط عناصر دولت مورد فشار قرار گرفته اند تا منزلشان را تخلیه کنند و تمامی این
فشارها، بعد از اعتصاب غذای احمد پور شدت بیشتری به خود گرفته است.
گفتنی است احمدرضا احمدپور، عضو جبهه مشارکت مرکزی قم و محقق حوزه و نویسنده وبلاگ «پژواک خاموش»
، در تاریخ ۱۷ فروردین ماه ۱۳۸۹ به اتهام تبلیغ علیه نظام (به دلیل مصاحبه با رسانه های خارجی)، نشر اکاذیب
و هتک حیثیت روحانیت، به یک سال حبس و خلع لباس دائمی محکوم شد.
گزارش تكان دهنده خبرگزاری حکومتی از شمال خوزستان
مشام مسجد سليماني ها پر از نفت و گاز و كامشان تشنه آب
بر حاشيه جدول كنار خيابان در سايه‌سار كم‌جان درختان، جوانان روي جدول‌ها نشسته‌اند، با هم حرف مي‌زنند گاه سكوت كرده به جايي از افق ‌نگريسته در جست‌وجوي نقطه‌اي نور يا راه برون رفتي. تا قبل از اينكه قصد عزيمت از اين شهر براي كسب و كار كنند، شايد فرجي شود و خاك دامنگير ديار پدري، پاي آنها را ببندد اما افسوس...
خبرنگار خبرگزاری فارس از شمال خوزستان: در جامعه‌هاي كمتر توسعه يافته كه هرم‌هاي سني‌ جامعه جوان را نشان مي‌دهند، رفع معضل بيكاري بسيار مورد توجه است، به نحوي كه اصلي‌ترين معضل براي مسئولان به شمار مي‌رود. خوزستان با دارا بودن 4.5 ميليون نفر جمعيت از جمله استان‌هايي از كشور است كه بيشترين نرخ بيكاري را به خود اختصاص داده، اما ميزان بيكاري در شهرهاي مختلف استان نيز با يكديگر متفاوت است. شهرهاي كم‌برخورداري مانند مسجدسليمان، آبادان و خرمشهر اگرچه زماني منشا‌ اشتغال و كاريابي براي مردم از سرتاسر كشور بوده‌اند، امروز با مشكل بيكاري دست و پنجه نرم مي‌كنند. كم نيستند آمار جوانان اين شهرها كه هنگام غروب با خنك شدن هوا راه خيابان‌ها را در پيش گرفته و با پرسه در خيابان‌ها روز را به شب مي‌رسانند. در گزارش قبل بخش‌هايي از مشكلات مسجدسليمان مطرح شد. در اين گزارش، به بررسي معضلات ديگري كه شهرستان با آن مواجه است، پرداخته مي‌شود البته بدون بيان دقيق علت و راهكارها از سوي مسئولان، زيرا تلاش‌هاي خبرنگار اعزامي به منطقه براي گفت‌وگو با آنها بي‌نتيجه ماند.
*بيكاري خوزستان 2 برابر كشور
طبق آمار اعلام شده توسط وزارت كار و امور اجتماعي، ميزان بيكاري در كشور 12 تا 13 درصد است، به نحوي كه اين آمار طبق بررسي‌هاي انجام شده در خوزستان بيش از 27 درصدي را نشان مي‌دهد.
مدير كل كار و امور اجتماعي خوزستان با اشاره به آمار منتشر شده از سوي مركز آمار ايران‌ مي‌گويد: بر اساس شاخص‌هاي جمعيتي كه هر سه ماه يكبار در كشور تهيه و از سوي مركز آمار ايران منتشر مي‌شود، نرخ بيكاري خوزستان در زمستان گذشته 9/14 درصد اعلام شد.
سيد منوچهر سيدجلالي تصريح مي‌كند: بر اساس اين گزارش، نرخ بيكاري در جامعه هدف يعني جوانان 15 تا 29 سال، در استان 8 /27 درصد است.
وي مي‌افزايد: نرخ اشتغال ناقص يعني كساني كه در هفته‌ بين يك تا 44 ساعت كار مي‌كنند نيز 3/8 درصد است.
دبير كارگروه اشتغال استان همچنين با اشاره به مصوبه دور سوم سفر هيئت‌دولت به خوزستان مي‌گويد: 800 ميليارد تومان خط اعتباري ويژه براي بنگاه‌هاي اقتصادي زودبازده و ايجاد اشتغال در خوزستان در ستاد راهبري و توسعه خوزستان مصوب شد.
وي مي‌افزايد: 2 هزار و 200 ميليارد تومان از تعهدات محقق نشده بانك‌ها در سال‌هاي گذشته‌ نيز قرار شد توسط بانك مركزي به بانك‌هاي استان به منظور اعطاي تسهيلات اشتغالزا ابلاغ شود؛ اما تا كنون اين مصوبه از سوي بانك مركزي اجرايي نشده است.
سيدجلالي در ادامه با بيان اينكه شش مركز كاريابي در استان در حال گذراندن مراحل اخذ مجوز است، تعداد مراكز غيردولتي كاريابي استان را در حال حاضر 27 مركز فعال عنوان مي‌كند.
وي اظهار مي‌دارد: در سال گذشته 7 هزار و 374 نفر از طريق اين مراكز مشغول به كار شدند.
سيدجلالي همچنين با اشاره به اينكه در سال گذشته 2 هزار و 200 نفر از فارغ‌التحصيلان دانشگاه‌ و ديپلمه‌ها طرح كارورزي گذراندند، مي‌افزايد: 6 ميليارد و 698 ميليون ريال به عنوان هزينه كارورزي پرداخت شده است.
*افزايش موج بيكاري در خوزستان
نماينده مردم اهواز در مجلس شوراي اسلامي درباره ميزان بيكاري در خوزستان مي‌گويد: ميزان بيكاري در استان خوزستان بيش از آمار‌هاي اعلام شده است و بايد به جاي ارائه آمار براي رفع معضل تلاش كرد.
ناصر سوداني با اشاره به آمارهاي اعلام شده درباره ميزان بيكاري در استان مي‌افزايد: استان خوزستان با داشتن صنايع مختلف نبايد مشكل بيكاري داشته باشد و به اين دليل بايد راهكارهاي استفاده از فرصت‌هاي شغلي صنايع موجود به ويژه نفت را در استان بررسي كرد.
اين نماينده مجلس شوراي اسلامي خاطر نشان مي‌كند: بيكاري در شرايط كنوني در كل كشور به معضلي براي دولتمردان تبديل شده، ولي در استان خوزستان به دليل وجود ميزان بيكاري بسيار زياد مي‌توان ادعا كرد كه هر خانواده خوزستاني با معضل بيكاري در حال دست و پنجه نرم كردن است.
*بالا بودن هزينه ايجاد شغل در خوزستان
استاندار خوزستان با اشاره به بالا بودن سرانه ايجاد شغل در خوزستان مي‌گويد: به دليل اينكه در صنايعي مانند فولاد و نفت سرمايه‌گذاري شده است سرانه ايجاد اشتغال در اين استان بسيار بالاست و مي‌توان آن را حدود 30 ميليارد ريال براي يك فرصت شغلي نيز دانست.
سيد جعفر حجازي مي‌گويد: استان خوزستان در صنعت‌هاي نفت، گاز و فولاد سرمايه‌گذاري كرده است كه در صورتي كه اين سرمايه را در بخش گردشگري و يا خدمات هزينه مي‌كرد، مشكل بيكاري پيش‌تر حل شده بود.
وي اصلي‌‌ترين روش را براي مبارزه با معضل بيكاري استفاده از بخش خصوصي عنوان كرده و مي‌گويد: متاسفانه هنوز در برخي دستگاه‌هاي دولتي براي ورود بخش خصوصي قيد و بندهايي وجود دارد كه بايد هرچه زودتر اين موانع برطرف شده و زمينه حضور و فعاليت بخش خصوصي فراهم شود.
*مسجدسليمان؛ بيكارترين شهر خوزستان
مسجدسليمان تا سال ۱۹۲۸ ميلادي تنها منبع استخراج نفت ايران بود تا در اين سال در ميدان نفتي عظيم هفتكل نيز فوران نفت آغاز شد و مسجدسليمان در توليد نفت از انحصار خارج شد. اما توليد در منطقه همچنان افزايش يافت به طوري كه در سال ۱۳۱۴ (۱۹۳۵ميلادي) اوج توليد در سراسر بهره‌برداري (۱۲۷ هزار بشكه در روز)رسيد. بعد از افتي كوتاه در توليد نفت به علت ملي شدن اين صنعت در ايران(۳۳-۱۳۳۰)به دليل دسيسه‌هاي شركت نفت ايران و انگليس و دولت امپرياليستي انگليس بار ديگر استخراج نفت افزون شد كه تا سال ۱۳۴۵ همچنان ثابت بود (سالانه حدود ۳۰ ميليون بشكه معادل ۴ ميليون تن) اما از اين سال به بعد توليد نفت به سرعت كاهش يافت و بعد از بسته شدن چاه‌ها در سال‌هاي ۶۰ و ۱۳۵۹ توليد سالانه آن به حدود توليد روزانه در گذشته محدود شد.
دليل كم شدن توليد نفت اين است كه بعد از حدود ۷۰ سال بهره‌برداري مداوم ۹۸ درصد از مقدار نفت قابل حصول به صورت طبيعي از منطقه استخراج شد و از آنجا كه بهره‌برداري از ساير ميدان‌هاي نفتي به ويژه ميدان‌هاي نفتي مرزي از اولويت برخوردار شد، استخراج نفت در مسجدسليمان كه بايد با تزريق آب يا گاز انجام گيرد، اين خود نيز مشكلاتي را به دنبال دارد، متوقف شد.
با وجود صنعت فعال نفت در سال‌هاي متمادي شهرستان مسجدسليمان محل حضور بسياري از مردم ايران زمين و خارجي‌ها به ويژه نيروهاي متخصص اين صنعت براي اشتغال بوده و شهر از هر نظر رونق خوبي داشت. اما با توقف برداشت نفت، از يك سو، و نبود صنايع جايگزين از سوي ديگر، سايه بيكاري بر اين شهر هر لحظه گسترده شد تا امروز كه بيش از 30 درصد جوانان اين شهر بيكارند.
اگرچه تلاش‌هاي انجام شده براي كسب اطلاعاتي در زمينه بيكاري و ميزان اشتغال در مسجدسليمان بي‌نتيجه ماند، اما مسئول امور اجتماعي فرمانداري اين شهرستان اطلاعات نسبتا مناسبي را در اختيار قرار داد.
وي درباره ميزان بيكاري در اين شهرستان مي‌گويد: در شهرستان مسجدسليمان طبق آمار موجود 31.6 بيكاري وجود دارد كه اين ميزان بيكاري حدود دو برابر كشوري و از ميانگين بيكاري استان نيز4.6 درصد بيشتر است.
صفر اكبري با اشاره به اينكه آمار اعلام شده با واقعيت مطابقت كامل ندارد، مي‌افزايد: شهرستان مسجدسليمان داراي معضلات بسيار زيادي است كه اين معضلات همگي به بيكاري باز مي‌گردد و در صورتي كه مشكل اشتغال جوانان حل شود معضلات اجتماعي نيز برطرف خواهد شد.
وي مي‌افزايد: در شهرستان مسجدسليمان طبق آمار اعلام شده بيش از 38 هزار و 567 ‌بيكار وجود دارد كه اين ميزان در مقايسه با جمعيت122 هزار و50 نفري اين شهرستان بسيار زياد است.
وي با اشاره به روش‌هايي كه مي‌توان براي رفع مشكل اين شهرستان كار ساز باشد، تاكيد مي كند: ايجاد شركت‌‌‌هاي توليدي و حمايت از كارگران براي از دست ندادن شغل خود از اقداماتي است كه بايد براي رفع مشكل بيكاري از آن استفاده كرد.
اكبري با اشاره به ميزان بيكاري و آمار موجود براي حمايت نهادهاي حمايتي از اقشار كم درآمد مي‌گويد: در مسجدسليمان بيش از 2 هزار و380 خانوار با جمعيت 7 هزار و86 نفر به صورت دائم و 937 خانوار با جمعيت 2 هزار و 698 نفر به صورت غير دائم زير چتر حمايتي كميته امداد شهرستان هستند.
مسئول امور اجتماعي مسجدسليمان تاكيد مي‌كند: در اين شهرستان بيش از 588 خانوار زير چتر حمايت‌هاي توانبخشي بهزيستي قرار دارند كه بيش از يك هزار و 858 نفر را شامل مي‌شود.
اكبري تعداد خانوارهاي حمايتي شهرستان مسجدسليمان را يك‌هزار و 203 خانوار اعلام كرد و گفت: اين تعداد خانوار 4 هزار و 904 نفر را شامل مي‌شو‌د و در مجموع، حدود 7 هزار نفر از جمعيت 120 هزار نفري شهرستان مسجدسليمان زير پوشش خدمات حمايتي سازمان بهزيستي قرار دارند.
آنچه مشخص است در شهرستان مسجدسليمان حدود 17 هزار نفر زير پوشش نهادهاي حمايتي هستند كه اين تعداد بيش از7.3 درصد كل جمعيت اين شهرستان است.
وجود بيكاري 31.6 درصدي و جمعيت بالاي افراد تحت حمايت نهادهاي حمايتي، شرايط نابسامان اجتماعي را در اين شهرستان نويد مي‌دهد.
*سير از نفت، تشنه از آب
شهرستان مسجدسليمان داراي مشكلات بسيار زيادي است كه يكي از اين مشكلات را مي‌توان مشكل تامين آب اين شهرستان عنوان كرد.
شهرستاني122 هزار نفري در سال‌هاي بسيار طولاني داراي مشكل آب بوده و هنوز هيچكس براي رفع اين مشكل اقدامي جدي انجام نداده است. گفته مي‌شود در سال‌هاي گذشته در يكي از جلسات مهم استانداري، حتي تعهداتي از اداره آبفا براي حل مشكل آب مسجدسليمان در يك برنامه زمان‌بندي مشخص گرفته شده اما هنوز اين تعهدات عملي نشده و بخش‌هايي از اين شهرستان در روز چند ساعت آب شهري دارند.
طبق مشاهدات انجام شده حفاري‌هايي براي انتقال آب به شهرستان در حال انجام بوده ولي هنوز زمان دقيقي براي رفع اين مشكل اعلام نشده است.
طبق آمار اعلام شده شهرستان مسجدسليمان روزانه 85 هزار مترمكعب آب شرب نياز دارد كه در حال حاضر در اين شهرستان تنها60 هزار متر مكعب آب توليد مي‌شود.
رضا ملكي يكي از شهروندان شهرستان مسحدسليمان مي‌گويد: مشكلات بسيار زيادي در شهرستان وجود دارد ولي نبود آب باعث شده است تا در ساعاتي از روز براي وضو نيز مشكل جدي وجود داشته باشد.
وي مي‌افزايد: قطع آب روزانه و شكستگي خط لوله در خيابان‌ها براي مردم امري عادي شده و وجود آب در لوله‌هاي آب شهري خود باعث شگفتي است.
از بالا كه نگاه مي‌كني، بر همه پشت‌بام‌ها و بيشتر حياط خانه‌ها منابع فايبرگلاسي سفيد يا فلزي قديمي خودنمايي مي‌كند. چرا كه همه خانه‌هاي مسجدسليمان مجبور به ذخيره آب هستند.
خدامراد رحيمي يكي از شهروندان مسجدسليماني مي‌گويد: مشكل آب شهرستان مسجدسليمان امروز و ديروز به وجود نيامده است كه به سرعت برطرف ‌شود، ولي نبايد مردم را با وعده‌هاي واهي اميدوار كرد.
تلاش‌هاي خبرنگار فارس براي كسب اطلاعات مورد نياز از طرح جامع آب شهرستان مسجدسليمان بي‌نتيجه ماند.
*فاضلاب جاري، جلوه‌اي طبيعي در خيابان‌ها
مسجدسليمان كه در بسياري محلات آن بوي گاز همه را به ستوه آورده و مردم را گاهي مجبور به مهاجرت كرده است، در برخي خيابان‌ها با بوي فاضلاب مخلوط شده و مشكلات ديگري از نظر بهداشتي نيز به وجود آورده است.
در برخي محله‌ها به دليل اشراف به شهر، فاضلاب در محله‌هاي پايين شهر روي سطح جاري شده است و منظر شهر را از آنچه هست، نازيباتر كرده است.
يكي از شهروندان مسجدسليماني در اين باره مي‌گويد: فاضلاب در كف خيابان‌هاي مسجدسليمان امري عادي است، به حدي در خيابان‌هاي شهر وجود دارد و مردم با آن سر و كار دارند كه نمي‌توان گفت فاضلاب براي مردم مسجدسليمان نجس است چرا كه همه خانه‌هاي مسجدسليمان به نحوي آلوده به فاضلاب هستند.
فرماندار مسجدسليمان كه در چند ماه اخير به اين سمت منصوب شده در پاسخ به سؤال خبرنگار فارس درباره اين مشكلات شهرستان، با اكراه مشكل فاضلاب شهري را پذيرفته و مي‌گويد: مشكل فاضلاب در سطح شهر وجود دارد و بايد براي رفع آن تلاش كرد.
محمدخانچي مي‌افزايد: 50 نقطه بحراني فاضلاب شهري شناسايي شده است ولي براي رفع اين مشكل نيازمند10 ميليارد ريال اعتبار هستيم.
*مشكلات متعدد مسجدسليمان
مشكلات متعدد مسجدسليمان و گزارش‌هاي مختلف ارسالي از وضعيت نامناسب شهر در همه زمينه‌هاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، امنيتي و... در سطح كلان، به حدي رسيد كه در دو سال گذشته پاي سازمان بازرسي كل كشور را به اين شهر نفتي باز كرد.
به دنبال اعزام هيئت ويژه‌اي از سازمان بازرسي كل كشور در فروردين ماه 86 به شهرستان مسجدسليمان، اين هيئت با ارائه گزارشي، وضعيت عمومي و مشكلات اين شهرستان و دستگاه‌هاي اجرايي آن را بررسي كرد.
در اين گزارش، نشتي نفت و گاز در مناطق مسكوني شهر، كمبود شديد آب شرب شهري، كمبود اعتبارات براي سامان‌دهي شبكه برق، كمبود شديد كادر پزشكي متخصص، كمبود مراكز پاراكلينيكي و تجهيزات بيمارستاني و آزمايشگاهي، جاري بودن فاضلاب در سطح زمين و رودخانه‌هاي شهر، نگهداري موقت و عدم جمع‌آوري و دفع مواد جامد(زباله) توسط شهرداري، تراكم جمع كثيري از زندانيان در فضاي بسيار محدود و نامناسب زندان شهر، كمبود ناوگان حمل و نقل درون شهري، كمبود فضاهاي فرهنگي و فقدان زيرساخت‌هاي لازم براي استقرار واحدهاي صنعتي و معدني (با توجه به وابستگي ديرينه اين شهرستان به شركت نفت)، از جمله مشكلات موجود در اين منطقه اعلام شد.
سازمان بازرسي كل كشور در گزارش خود، به مواردي كه اقدام فوري در مورد آنها ضرورت دارد اشاره كرده و آورده است: تسريع در تهيه طرح تفصيلي مسجدسليمان با اولويت تخليه مناطق آلوده، آغاز فعاليت اجرايي كميته انتقال 5 هزار واحد مسكوني از مناطق آلوده شده به مواد نشتي نفت و گاز، تسريع در واگذاري منازل مسكوني سازماني غير قابل استفاده شركت بهره‌برداري نفت و گاز مسجد سليمان به ساكنان محلي، انعقاد قرارداد با پيمانكار توسعه ميدان نفتي مسجدسليمان و آغاز عمليات اجرايي، لزوم توجه جدي وزارت آموزش و پرورش به احداث مدارس مورد نياز اين شهرستان، ضرورت ايجاد شبكه جمع‌آوري و انتقال فاضلاب وتصفيه بيولوژيكي آن، احداث مكاني مناسب براي زندان شهر، برنامه‌ريزي و اجراي كامل طرح جمع‌آوري و حمل و دفن زباله‌، داير كردن شعبات مستقل براي برخي ادارات نظير ثبت احوال و تأمين اجتماعي براي شهر‌هاي اطراف مسجد سليمان، اعمال امتيازات انگيزشي و جذب نيروهاي مورد نياز براي شبكه بهداشت و درمان و ساير ادارات، رسيدگي به وضعيت شهرك‌هاي صنعتي، تسريع در آغاز عمليات اجرايي طرح‌هاي بلاتكليف(نظير پتروشيمي، كارخانه آلومينيوم و ساخت نيروگاه 500 مگاواتي) و تسريع در پروژه واگذاري 192 واحدي مربوط به تعاوني مسكن فرهنگيان، از جمله مواردي بوده كه اقدام فوري در مورد آنها تأكيد شده است.
با وجود همه اين مشكلات و درج و انعكاس آنها تا سطح سازمان بازرسي كشور و اقداماتي كه در چند سال اخير انجام شده است، اما هنوز چهره شهر و مردمانش حكايت از محروميت و نارضايتي شديد دارد. شهروندان مسجدسليماني از مديران و به ويژه نماينده خود در مجلس انتظار حضور بيشتر در منطقه و تلاش‌ براي حل مشكلاتي را دارند كه دامن آنها را رها نكرده و بيشترشان را مجبور به انتخاب مهاجرت كرده است.

55 درصد از قتل‌های كشور خانوادگی است
ایسنا: رييس پليس آگاهي ناجا با اعلام اينكه بيش از 55 درصد از قتل‌هايي كه در كشور رخ مي دهد خانوادگي است،‌ تاكيد كرد كه بايد به علت وقوع اين‌گونه جرايم پرداخته شود و رسانه‌ها نبايد تنها به جنبه حادثه‌اي اخبار نگاه كنند بلكه علل و زمينه‌هاي وقوع اين حوادث بايد مورد بررسي قرار گيرد.

قربانیان کوچکی که سر سفره اعتیاد بزرگ شده‌اند
ایلنا: نشد بابا یک دفعه منو رو شونه‌هاش بذاره و باهام بازی کنه، آخه شونه‌هاش افتاده‌ست اما شونه بابای مریم، دختر همسایمون افتاده نیست….
مامان مریم نمی‌ذاره من باهاش بازی کنم می‌گه ذاتم خرابه…
هر دفعه که از مامانم می‌پرسم ذات یعنی چه که مامان همسایه می‌گه، مامان همیشه با چشم غره نگام می‌کنه و می‌گه: ورپریده دوباره رفتی دم‌‌پر دختره….؟!
مامان همیشه وقتی با، بابام دعوا می‌کنه، منو هم با دمپایی می‌زنه می‌گه نطفه تو هم با سم بسته شده …. از بابا می‌پرسم نطفه یعنی چی، بابا نگام نمی‌کنه، همیشه عصبانیه، هیچ‌وقت خونه نیست، خونه هم که باشه داره با مامان کتک‌کاری می‌کنه!
چرخه‌ی باطل اعتیاد در میان کودکانی که پدر یا مادر معتاد دارند
دیگر تمام شد آن روزهایی که برای ترک اعتیاد پدر یا مادران معتاد به هر نوع دوا و درمانی متوسل می‌شدند و کاسه چه کنم، چه کنم به دست می‌گرفتند تا بدون توجه به فرزندان آنها در فکر چاره باشند!
دیگر کمتر دانش‌آموزی گوشش به حرف‌ها و داستان‌گویی‌های سه ساعته مشاور مدرسه‌اش بدهکار است؛ خصوصا وقتی در ساعت تفریح و ورزش مجبور باشد که کف حیاط سرد مدرسه بنشیند و سخنرانی‌های این‌چنینی را گوش دهد؛ حتی اگر پدر یا مادر معتادی هم داشته باشد، حرفش یک کلام است: «معتاد نمی‌شوم؛ خودم را بدبخت نمی‌کنم» اما در آینده درگیر اعتیاد می‌شود!
به گزارش خبرنگار ایلنا، کودکان زیادی که به طور ناخواسته، طعم تلخ اعتیاد را در بدرفتاری‌های پدر یا مادر، خشونت‌ها، کتک‌کاری‌ها، فقر و نداری و …. چشیده‌اند و سر سفره اعتیاد بزرگ شده‌اند، قربانیان کوچکی هستند که علی‌رغم مقاومت «آن هم از نوع کاذب» در نوجوانی یا بزرگسالی به اعتیاد روی می‌آورند و آنچه را که دیده‌اند و با آن بزرگ شده‌اند را تکرار می‌کنند… این است چرخه باطلی که آرام‌آرام قربانی می‌گیرد….
سال‌هاست که سازمان بهزیستی، ستاد مبارزه با مواد مخدر، برخی از دانشگاه‌ها و حتی شهرداری تهران اقداماتی برای پیشگیری از ابتلای افراد سالم، در معرض آسیب و در معرض خطر به اعتیاد را آغاز کرده‌اند؛ در این میان آزمون و خطاهای بسیاری انجام شده و کارشناسان دیگر بر سر پیشگیری و الزامات آن به تفاهم همه‌جانبه رسیده‌اند، در حال حاضر پیشگری و لزوم اعمال آن حرف اول و آخر مسئولان شده است اما ساز و کار اجرایی آن گاهی اثر گذار نیست.
تولد دوباره کودکان در مرکز “شکوفه‌های تولد دوباره”
مرکز شکوفه‌های تولد دوباره دیوار به دیوار کمپ ترک اعتیاد زنان است که از سال ۸۶ آغاز به کار کرده است این مرکز در ورودی ندارد؛ در واقع بی‌‌‌در و پیکر است! داخل این مرکز یک کارگاه اشتغال وجود دارد که علت راه‌اندازی چنین کارگاهی در این مرکز سئوال‌برانگیز است.
بر اساس اعلام عباس دیلمی‌زاده رئیس جمعیت “تولد دوباره” ، که از علت احداث این کارگاه بی‌خبر است، شهرداری تهران در ورودی مرکز را خراب کرده و کارگاه اشتغال را هم ایجاد کرده است.
تمام دیوار محوطه نقاشی شده است؛ صورتک‌های خندان، پرشور و با امید!
مرکز شکوفه‌ها، هواخواه زیاد دارد، چرا که از بین ۱۰۰ داوطلب، تنها ۲۵ نفر گزینش می‌شوند.دختر و پسرهای این مرکز یاد می‌گیرند که انگلیسی صحبت کنند، شمع‌سازی و گل‌سازی کنند، طراحی،‌ نقاشی و معرق‌کاری را آموزش می‌بینند؛ و از همه مهم‌تر یاد می‌گیرند که در برابر توقعات اضافه دیگران «نه» بگویند، شهریه ماهانه این مرکز، ۲۰ هزار تومان است.
زهرا خوش‌لهجه مدیر مرکز شکوفه‌های «تولد دوباره» در مورد این مرکز به خبرنگاران می‌گوید: مرکز شکوفه‌ها در سطح پیشگیری از اعتیاد بر روی کودکانی که پدر و یا مادر معتاد دارند و مستعد آسیب هستند کار می‌کند چرا که بیماری‌ فرد معتاد در خانواده‌ی افراد نیز تاثیر می‌گذارد و در صورتی که خانواده‌های درگیر این بیماری، برای رهایی از وضعیت نابسامان خود حرکتی نکنند، معتاد همچنان به زندگی معتادگونه خود ادامه داده و ناخودآگاه خانواده خود را نیز در این مسیر دردناک همراه با خود به نابودی می‌کشاند.
او اقدامات پیشگیرانه در این مرکز را شامل ۱۲ گام و مرحله اعلام می‌کند و ادامه می‌دهد: کودکان در معرض آسیب به دلیل نداشتن احساس امنیت در خانواده، یاد می‌گیرند که احساس و عقیده خود را بروز ندهند، حتی زمانی که غم یا دردی دارند، به روی خود نمی‌آورند و آن را از دیگران مخفی می‌کنند، بازتاب این مخفی‌کاری در احساسات ،رفتار، برخورد و برنامه‌ریزی‌های آنها قابل مشاهده است و کمبود اعتماد به نفس از مهم‌ترین عوارض عدم توانایی در ابراز احساسات است که در مرکز شکوفه‌ها در شناخت احساسات به کودکان کمک می‌شود و سعی می‌شود که از طریق بیان احساسات در لحظات شادی و درد، در بالا بردن اعتماد به نفس کودکان اقدام شود.
کودکان در کلاس‌های «قدم» خود را در اعتیاد پدر یا مادر مقصر نمی‌دانند
کودکان در این مرکز ۱۲ جلد کتاب دارند؛ که به این طریق احساسات خود مانند عصبانیت، بی‌حوصلگی، درد و … را بیان کرده و مهم‌تر از آن می‌شناسند. احساس عصبانیت و خشم، بی‌حوصلگی، ناامیدی و … به زبان خود بچه‌ها و مطابق با سن‌ آنها مطرح می‌شود.
در مرکز شکوفه‌ها کودکان دختر و پسر ۸ تا ۱۳ ساله که یکی از والدینش درگیر معضل اعتیاد هستند، یاد می‌گیرند که مسبب اعتیاد خانواده خود نبودند؛ متاسفانه در اغلب خانواده‌هایی که معضل اعتیاد وجود دارد، کودکان به دلیل فقر عاطفی و نبود محبت در خانواده احساس گناه داشته و خودشان را در امر اعتیاد پدر یا مادر مقصر می‌دانند….!
کلاس «قدم» از جمله کلاس‌های مهم و ضروری در این مرکز است؛ در کلاس «قدم» دردهای مشترک کودکان مثل ضعف‌های اقتصادی، لغزش اعتیاد والدین، خشونت‌ها و …. آرام‌آرام توسط کودکان مطرح می‌شود…. گاهی کودکان گریه می‌کنند و مشکلات را به زبان می‌آورند اما گاهی نیز حفظ ظاهر کرده و سخنی از مشکلات خود به میان نمی‌آورند.
زهرا خوش‌لهجه مدیر مرکز در این ارتباط می‌گوید: در جامعه امروز با بزرگسالان دوگانه‌ی زیادی روبرو هستیم که شخصیت ظاهری‌شان با باطن فرق دارد و همیشه مجبور به حفظ ظاهر بوده‌اند؛ اما در این مرکز به بچه‌ها کمک می‌کنیم که حفظ ظاهر نکرده و اگر تمایل به گریه دارند، گریه کنند؛ بی‌حوصله هستند در کلاس‌ها شرکت نکنند، خاطرشان آزرده است، نقاشی بکشند و تنها باشند…!
او ادامه می‌دهد: اغلب به کودکان گوشزد شده است که فلان حرف زشت است و نباید زده شود، آبرویمان می‌رود و ….. این قبیل خودداری‌ها برای کودکان آزاردهنده است و آن‌قدر بر روی کودکان فشار می‌آورد که در بزرگسالی مجبور می‌شود سیگار بکشد…..
کودکانی که سال‌ها پس از ترک اعتیاد والدین خود خشونت‌ها را یاد آوری می‌کنند
خوش‌لحجه، مدیر مرکز شکوفه ها، آموزش روابط سالم فرزندان با خود خانواده، اجتماع و خداوند، آموزش مهارت‌های زندگی برای فرزندان آسیب‌دیده و خانواده‌هایشان به کارگیری ۱۲ قدم رهایی از وابستگی‌ها به فرزندان، به کارگیری ۱۲ قدم‌ رهایی از وابستگی‌ها به والدین با بالا بردن سطح توانایی‌های کودکان را از جمله برنامه‌های کاربردی در مرکز شکوفه‌های «تولد دوباره» مطرح می‌کند.
به گفته مدیر مرکز، کودکانی که پدر و مادرشان پنج سال است که از مواد مخدر پاک هستند هنوز از آسیب‌های زمان مصرف، بدخلقی والدین، کتک‌کاری‌ها و ناراحتی‌ها حرف می‌زنند و رنج می‌برند، اغلب کودکان با فرزندان طلاق هستند و یا از طلاق عاطفی به وجود آورده میان پدر و مادر خود در عذاب هستند، گاهی مورد خشونت و کودک‌آزاری قرار گرفته‌اند و گاهی شاهد آزار مادر بوده‌اند که با کمک گرفتن از مشاوران متخصصی در کلینیک‌های رابط مرکز، سعی در حل مشکلات و یا کاستن از آنها داریم.
به «مرکز شکوفه‌ها» یک ریال هم کمک مالی نشده است
عباس دیلمی‌زاده رئیس‌ جمعیت خیریه «تولد دوباره» با اشاره به مرکز شکوفه‌های تولد دوباره آن را پایلوتی می‌داند تا در آینده در کنار سایر مراکز بازپروری موجود و در کنار درگاه‌های پدر و مادر معتاد، دنبال شود.
به گفته دیلمی‌زاده تمام بودجه‌های این مرکز از طریق جمعیت «تولد دوباره» تامین شده و تا امروز ریالی هم از ارگان یا دستگاهی کمک دریافت نشده است.
او ادامه می‌دهد: توقع داریم که اداره کل پیشگیری ستاد مبارزه با مواد مخدر به این قبیل برنامه‌ها توجه کند و بداند که راه‌های پیشگیری از اعتیاد برای فرزندان در معرض خطر، در این مرکز دنبال می‌شود.
رئیس جمعیت «تولد دوباره» از برنامه‌های این مرکز تحت عنوان «درمان قبل از اولین بار مصرف» یاد می‌کند و ادامه می‌دهد: بسیاری از برنامه‌های مرکز شکوفه تنها پیشگیری نیست بلکه برنامه‌های حمایتی نیز لحاظ می‌شود به طوری‌که از کودکانی که ماهیانه امکان تفریح نداشته‌اند نیز حمایت شده و همراه با خانواده‌هایشان به اردو برده می‌شوند؛ خلاءهای مادی، معنوی و عاطفی‌شان تامین شده و در برنامه‌های شاد شرکت می‌کنند.
نقاشی‌هایی که رنگ حسرت دارد
فرشته، مهدیه، سعید و تمام کودکانی که در مرکز شکوفه‌ها بازی می‌کنند،‌ گریه می‌کنند، عصبانی می‌شوند، قهقهه شادی سر می‌دهند و از پدر یا مادر خود حرف می‌زنند، نقاشی‌های زیادی از خود به یادگار گذاشته‌اند.
نقاشی آنها به نوعی با دردهایشان مرتبط است، کودکی با مدادرنگی‌هایش سیگار را حذف و آن را تبدیل به گل کرده است؛ دیگری کشیدن قلیان را برابر با ۱۰ نخ سیگار نقاشی کرده و کودک دیگر تصویر یک مرد خمیده را نقاشی کرده که معتاد است و دست پر مهری برای نوازش کودکش ندارد.
دختر بچه‌ای نامه‌ای به خدا نوشته و پرسیده که چرا وقتی در حسرت صدای پدرم بودم که منو صدا کنه ، صداش از من دریغ شد… ! و ده‌ها جمله‌ی دیگر .
ذره‌بینی برداریم و کودکان در معرض آسیب را دقیق‌تر شناسایی کنیم
وقتی اعلام می‌شود که فرزندان خانواده‌های معتادان چه از نظر ژنتیکی و چه از لحاظ اکتسابی پیش‌زمینه‌های درگیری با بیماری اعتیاد را دارند دیگر نباید تنها بر روی درمان پدر یا مادر معتاد تکیه کرد و حتی برنامه‌های پیشگیرانه برای دانش‌آموزان و افراد عاری از مواد مخدر به تنهایی کافی نیست…. ذره‌بینی برداریم و کودکان در معرض آسیب را دقیق‌تر شناسایی کنیم، کودکانی که صبح و شبشان با دود پدر یا مادر آغاز می‌شود و حسرت یک روز آرام و بی‌دغدغه در خانه را دارند.
به یاری کودکانی بشتابیم که ناخواسته برچسب اعتیاد خورده‌اند و این انگ را تا بزرگسالی با خود حمل می‌کنند، نگذاریم کودکان شرمنده اعتیاد پدر و مادر خود باشند و احساس نکنند که مسبب اول و آخر اعتیاد مادر و پدر هستند…. تا دستانشان کوچک است و ذهنشان پذیرا‌، جلوی آسیب‌های بعدی و بزرگ‌تر را بگیریم…..!
در بازدید خبرنگاران از مرکز «شکوفه‌های تولد دوباره» فرشید یزدانی و علی اکبر اسماعیل پور که از اعضای انجمن حمایت از حقوق کودکان هستند نیز حضور داشته و از نزدیک با کودکان گپ‌و گفت کردند.
جدول ایجاد کشور های جهان به ترتیب قدمت

http://translate.google.se/translate?hl=sv&sl=en&tl=fa&u=http%3A%2F%2Fen.wikipedia.org%2Fwiki%2FList_of_countries_by_statehood%23Historical_kingdoms_and_dynasties

پسرم را برای انقلاب دادم و نوه ام را برای جنبش سبز
رهبر محترم جمهوری اسلامی
باسلام
من علی کا ظمینی هستم. 76 سال دارم. خداوند تبارک تعالی 2 پسر به من عطا فرمود که آنها را حسن وحسین نامگذاری کردم. حسن در 22 سالگی به ندای رهبرانی که یکی از آنها حضرتعالی هستید روز17شهریور57 به میدان ژاله رفت تا همراه سایرهمفکرانش علیه رژیم شاه تظاهرات کند. در آن تجمع بی مجوز، قوای نظامی شاه به ادعای آنکه
تجمع غیرقانونی است مردم را به گلوله بستند و حسن شهید شد .
تا چند روزقبل، شاه راعامل ریختن خون فرزندم می دانستم .چندروزقبل نوه 19 ساله ام ، پسر حسین که پدرش او را به یاد عموی شهیدش حسن نام گذاشته بود، به ندای رهبرانی به خیابان انقلاب رفت تا همراه همفکرانش علیه حقی که ازکف داده بود تظاهرات کند .
در آن تجمع بی مجوز، قوای نظامی به ادعای آنکه تجمع غیر قانونی است باجمعیت حاضر برخورد وحسن دیگربه خانه بازنگشت .
حال که شما فرموده اید مسبب خون های ریخته شده دعوت کنندگان مردم به خیابان ها هستند باید پرسید:
اگرخو نخواهی از دعوت کننده تظاهرات صحیح باشد، پس من بایستی خونخوا هی پسرم که در17شهریور57 خونش ریخته شد را ازشما مطالبه کنم و اگرخونخواهی از سردمداران حکومتی که به مخالفین خود حتی اجازه ابراز مخالفت در یک تظاهرات آرام را هم نمی دهند صحیح باشد، پس خونخواهی نوه 19 ساله ام فقط از شما معنی میدهد و لاغیر.
دوم تیر ماه 88-
کاظمینی





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر