در حالیکه نقطه محوری منافع ملی غرب در رابطه با رژیم جمهوری اسلامی،مسئله هسته ای متصور شده و مرتب فریاد : تحریم ها اثر داشته یا بالعکس سوء مدیریت ها تأثیر گذاشته ، می زنند. آنچه در سبد مذاکراتشان مفقود است ، مسائل حقوق بشر در ایران و دخالت در نقض حقوق بشر در کشورهای همسایه ( عراق ، افغانستان ،بحرین و...) منطقه (سوریه و یمن و...) و جهان می باشد، و نیز در حالیکه خامنه ای از فرصت آچمز شدن اوضاع در غرب (انتخابات در آمریکا) و (بحران اقتصادی در اروپا ) و اینکه هیچ نوع خطری اعم از جنگ و غیره آنها را تهدید نمی کند، حداکثر سوء استفاده را برای حصول به نقطه پایان نیات ضد بشری اش می نماید.آگر اوباما با هزار دلیل و بهانه به رقیب انتخاباتی و خطاب به رأی دهندگان تلقین می کند ،تحریم ها اثرات خود را گذاشته و نیازی به اقدامات مورد درخواست رقیب انتخاباتی اش نیست.خانم کلینتون با مقصر دانستن سوء مدیریت ها، نوعی ضمانت جهت بقا و تداوم رژیم با مدیریتی کارآمد و بهتر( مثلا اصلاح طلبان دولتی) را نوید میدهد.ازین سوء تعبیر ها در تحلیل راستین مسائل ایران بطور عمد یا غیر عمد و یا عدم آگاهی از مسائل ایران هر از چند گاهی رخ میدهد و آنچه درین معادلات همیشه غایب یا فراموش میشود مردم در رنج مضاعف ایران است که هم از غرب چوب میخورد و هم از شرق، هم از شمال و هم از جنوب و در رأس همه اینها قدرت تا دندان مسلح دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران. از جمله این رخدادها، تظاهرات اخیر بازاریان و کسبه و همراهی نیم میلیون از مردم عادی با آنان بود که همه به نفع خود از آن بهربرداری و استفاده کردند جز ملت ایران که بانی و مبتکر خود جوش این کار بودند و تاریخ را بار دیگر تکرار کردند بدین شکل که جرقه بهار عربی با تظاهرات چند میلیونی مردم ایران در سالهای 88 و 89 رقم خورده الگوی رستاخیز ملی،ملل تحت ستم منطقه و رهایی آنان از دست حاکمان مستبد گردید و تنها مردم ایران با آنهمه قربانی راه آزادی بعلت عدم پشتیبانی جهانی بی نصیب ماندند.نیشتر زدن آتش زیر خاکستر خشم ملی که تظاهرات نیم میلیونی اخیر مردم علیه نکبت فعلی را در پی داشت،موجب گردید پشت در های بسته سناریو های دیگری نوشته شود و با انجام ترفند هایی در چنین روزهایی که صبر مردم به لب رسیده و با رستاخیز خود میخواهد این بساط را بهم بزندیا طیفی از احمدی نژاد یا جناحی از اصلاح طلبان سوار موج شده مردم خسته و خواهان هر نوع تغییر در اوضاع غیر قابل تحمل فعلی را ولو با کودتای یک سردار خودی ،در غیاب یک سخنگوی ملی که مبارزات مدنی را هدایت کند، به بیراهه کشانده قیام سرتاسری ملی را مصادره به مطلوب نماید.
با توجه به مراتب فوق اولاً باطلاع آندسته از دول جهان که کاخ خوشبختی خود را روی ویرانه های بدبختی مردم ایران بنا کرده و بخاطر منافع پست و حقیر خود خواهان بقای این رژیم قرون وسطائی هستند و نیز سران ضد ملی و ضد ایرانی و ضد بشری جمهوری اسلامی و سربازان گمنام و شرورشان در اقصی نقاط جهان میرساند: حتی اگر تمامی اعضای سازمان ملل متحد در کنار شما بوده و بخاطر منافع زبون خود رو در روی ملت ایران صف به بندند ملت ایران عزم خود را جزم کرده و برای اولین بار طی 33 سال حاکمیت سیاهی و تباهی در ایران به یک پروژه مشترک ملی و فراخوان اتحاد برای تشکیل شورای ملی جهت انتخاب دموکراتیک سخنگوی ملی که تداوم مبارزات مدنی از تظاهرات تا اعتصابات عمومی را مدیریت خواهد کرد را لبیک گفته و عنقریب جهان شاهد شعله ورشدن شراره های آتش زیر خاکستر مبارزاتی ملت ایران جهت حصول به یک جامعه آزاد سکولار و دموکرات و شاد خواهد بود.طلیعه این اتحاد بزرگ جهت حصول به پیروزی نهایی را باستحضار هموطنان میرساند .
عده ای فکر می کنند که فراخوان منشور اتحاد برای شورای ملی ایران را باید میلیونها نفر منفرداً امضا نمایند.این در حالی است که از داخل کشور برای مثال یک هیأت سه نفره یا چند نفره از سوی جمعیت ها ،سندیکاها و انجمن ها ،البته با اسم مخفی و هویتی مستعار بنمایندگی از بهترین و زبده ترین فرزندان این مرزو بوم اعم از زن و مرد و پیر و جوان بیانیه شورا برای نجات مام وطن را امضا فرموده اند.دشمنان اتحاد ملت ایران باید بدانند پیام های واصله از ایران بقدری امیدبخش و شادی افزاست و استقبال از فراخوان ملی برای اتحاد علیرغم بگیر و به بند ها و کمربند و دیوار آتشین دور سایت فراخوان و حضور کارشکنانه ارتش سایبری و سربازان گمنام اما شروری که شب و روز در حال خرابکاری علیه این پروژه ملی هستند ،جهت ثبت نام داوطلبان پیوستن به منشور فراخوان اتحاد آنچنان با شکوه و دور از انتظار است که امید به پیروزی نهایی و رهایی هر چه زودتر ازین نکبت جمهوری اسلامی را صد چندان نموده است.
کمپین سفارت سبز
دفتر مرکزی - اسلو
نروژ
دوازدهم اکتبر دو هزار و دوازده میلادی
درود بر شمآ!
پاسخحذفآنچه مساله اصلى مردم ماست نه تنها تغير بنيادى و محو کامل سيستم آخوندى هست بلکه محو کامل سيستم ديکتاتورى به هر شکل آن چه شاهى و چه آخوندى وهر نوع ديگرى ميباشد. از آنجايى که مردم ما ساليان درازى دکتاتورى شاهى را تجربه کرده اند هر نوع سيستم شاهى با هر اسمى مى تواند پتانسيل ديکتاتورى شاه را خزنده وار پيامد داشته باشد.