۱۳۸۹ اسفند ۱۹, پنجشنبه

نام‌گذاری سال جدید به نام سال براندازی جمهوری اسلامی

نام‌گذاری سال جدید به نام سال براندازی جمهوری اسلامی

۱۸ اسفند ۱۳۸۹ مرجان قنبری
  • اندازه حروف
imageعکی گویاتر از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد

ماحصل تمامی این سخنان این است که مردم در جنبش خود باید تصمیم بگیرند. تنها راه پیروزی بر این رژیم اتحاد است و اتحاد جز با داشتن هدف مشترک به دست نمی‌آید و تنها یک هدف می‌تواند مشترک باشد و همه نیروها را به یک سمت هدایت کند و آن براندازی جمهوری اسلامی است. تا وقتی که کار دست سیاست‌مداران قدرت طلبی باشد که از به حراج گذاشتن آبروی خود هم ابایی ندارند- مانند مهاجرانی و هاشمی- کاری از پیش نخواهد رفت. موسوی و کروبی مرد مردانه نشان داده‌اند که تا هر جا که ملت بخواهند با آنها همراه خواهند بود و پشت آنها را خالی نخواهند کرد اما انتظار اینکه از آنان بخواهیم بخواهند مردم را وارد فاز براندازی کنند ناجوانمردانه و از آن مهم‌تر غیر عملی است. اما اگر مردم براندازی را اعلام کنند آنها جا نخواهند زد.

سال گذشته رئیس جمهور منتخب مردم میر حسین موسوی با زیرکی و به زیبایی به خامنه‌ای پیش‌دستی کرد و سال هشتاد و نه را نام‌گذاری کرد. امسال او در بند است و گروگان؛ به نظر من این وظیفه ماست که در جنبش سبز سال جدید را نام‌گذاری کنیم. من پیشنهاد می‌کنم این سال را سال براندازی جمهوری اسلامی نام‌گذاری کنیم و دلایل خود را نیز در زیر بیان می کنم.

روی سخن من با آن قشری از جنبش سبز است که در هر مناسبت به خیابان‌ها می آیند؛ از شما می پرسم شما برای چه به خیابان‌ها می‌آیید؟ تنها به صرف اینکه مناسبتی اعلام شده و از شما درخواست شده؟ مثلاً حمایت از انقلاب مصر و تونس یا برای اعتراض به حصر رهبران جنبش (این یکی واقعاً خنده دار است بعداً می گویم چرا). اگر دلیل شما این است پس قاعدتاً نباید ناراضی باشید، دعوتی صورت گرفته شما هم لبیک گفته‌اید و خلاص. اما اگر هدف دیگری دارید آن هدف چیست؟ آزادی رهبران جنبش؟ خوب رهبران هم آزاد شدند حالا تشریف ببرید منزل! می‌خواهم بگویم اگر شما بجز به قصد براندازی رژیم جمهوری اسلامی به خیابانها می‌آیید سخت در اشتباهید و تنها جان خود را به خطر انداخته‌اید و آرامش خانواده‌تان را سلب کرده‌اید. در مملکتی که سی و دو سال است خشونت تئوریزه شده و کشتن مخالفان بخشی از ایدئولوژی بوده و مقدس تلقی شده و مرگ خود نیز شهادت جلوه داده شده و نیز حداقل چهار نوع نیروی سرکوب مجزا و متفاوت با تجهیزات کامل شامل نیروی انتظامی, سپاه, وزارت اطلاعات و بسیج دارد و از کشتن, چاقو زدن، حبس, تجاوز، آدم ربایی، اعتراف گیری با شکنجه, تهدید و ارعاب و شکنجه خانواده قربانی ابایی ندارد و سران آن مانند طائب یا فرماندهان سپاه علناً به این کار اعتراف و افتخار می‌کنند و هیچ راه برگشت و فراری هم برای خود نگذاشته به خیابان آمدن و اعتراض کردن برای فلان و بهمان هدف - با عرض پوزش- جز حماقت چیز دیگری نیست.

ممکن است توهین آمیز به نظر برسد اما حقیقت دارد اینطور نیست؟ آیا واقعاً شما انتظار دارید که اعتراض شما مثلاً به حصر کروبی و موسوی حتی اگر یک میلیون نفر به خیابان‌ها بیایند نتیجه بدهد؟ اگر قرار باشد که شما فقط به خیابان بیایید و اعتراض کنید و بعد سر شب هم به خانه بروید که اصلاً رژیم هم نیروهای سرکوب را از خیابان‌ها جمع می کند شما هم به مدت ده سال هر شب تشریف بیاورید خیابان اعتراض بفرمایید کیک و ساندیس هم مهمان خود ما، سر شب هم برگردید منزل لالا! شما را به خدا دست از این سوسول بازی‌ها بردارید! با من بمیرم تو بمیری که کار پیش نمی‌رود برادر! سمبه شما باید خیلی پرزور‌تر از این حرف‌ها باشد که کسانی مثل طائب و سعید تاجیک و سایر سگان ولایت را عقب براند. چرا متوجه نیستید! به خیابان آمدن ریسک مرگ را به همراه دارد؛مرگ! و تنها بهای معادل مرگ شما براندازی است. جان خود را بیهوده به معرض حراج نگذارید مگر شما انسان نیستید یا حق زندگی ندارید که جان خود را کف دست بگیرید و فقط برای اعتراض به حصر به خیابان بیایید؟ اعتراض شما تنها زمانی کارساز است که در صدی هر چند اندک ریسک براندازی هم در آن باشد.

وقتی شورای هماهنگی راه سبز امید فراخوان اعتراض به حصر رهبران جنبش می‌دهد-باعرض پوزش مجدد- در واقع فقط مردم را به مسلخ می‌فرستد. زیرا در این عبارت عـــــــــــــــــــدم اقدام برای براندازی مستتر است. از شما خواسته شده است که برای اعتراض به خیابان بیاید. فرض کنید هیچ نیروی سرکوبگری در خیابان نباشد و یک میلیون نفر هم به خیابان بیایند جانانه فریاد بزنند و اعتراض کنند خوب سر شب بر می‌گردند منزل و خلاص! غیر از این است؟ اما اگر هدف آزادی رهبران باشد دیگر کار به شعار ختم نمی شود طبیعتاً از شما انتظار می‌رود و خود نیز ناخودآگاه از خود انتظار دارید کاری کنید که رژیم مجبور به آزادی رهبرانتان شود و این یعنی در گیر شدن با نیروی سرکوب این یعنی به دست گرفتن کنترل خیابان یعنی گسترش اعتراضات تا حــــــدی و به نحــــــــوی که منجر به آزادی رهبران شود و این همان براندازی یا حد اقل ریسک براندازی است. در این حالت دیگر اعتراض هدف نیست که صرف انجام آن شما را قانع کند و به خانه برگرداند.

رهبران خود خوانده و سخنگویان خود برگزیده جنبش سبز نیز مدت‌هاست که از مردم عقب مانده‌اند(۱). خاتمی که انگار تازه از خواب اصحاب کهف بیدار شده باشد بعد از این همه کشتار و درگیری در اعتراض به ناپدید شدن و حصر رهبران جنبش می گوید: این اقدامات اعتراضات رامتوجه اصل نظام می‌کند! مرحبا سید دست مریزاد! جبهه مشارکت یک روز مانده به راهپیمایی اعلام می کند که هدف اعتراضات ساقط کردن نظام نیست. مهاجرانی که گل سر سبد می‌شود و هیچ لکه حتی خاکستری هم در کارنامه مالی رهبری و خانواده اش نمی‌بیند. ظاهراً همانطور که قبلاً گفتم دچار بیماری چشمی است. جان کلام اینکه از آتش اصلاح طلبان آبی برای این جنبش گرم نخواهد شد. آنها مردم و جنبش را فقط برای فشار از پایین می خواهند تا با چانه زنی در بالا دوباره به سر سفره قدرت بازگردند. گرچه که لا اقل درظاهر و تاکنون حساب شورای هماهنگی راه سبز امید از اصلاح‌طلبان جداست با وجود اینکه لیست اعضای آن هنوز اعلام نشده و ما آنها را نمی‌شناسیم اما همانطور که گفتم اقدامات آنها هم چنگی به دل نمی زند.

و تمام اینها منجر به هرز رفتن نیروی جنبش می شود. مردم وقتی به خیابان می آیند نمی دانند تا کجا باید پیش بروند و چه باید بگویند و چکار باید بکنند. از سوی دیگر بعضی هم فقط این را یاد گرفته اند که خشونت فقط خشونت می‌زاید و با خشونت نمی‌توان به دموکراسی رسید از این گروه اگر به خیابان بیایند چه انتظاری دارید؟ ما با رژیمی سر و کار داریم که حتی پیش از پیدایش خود تروریست و آدم‌کش بود مانند ترورهای فداییان اسلام یا به آتش کشیدن سینما رکس آبادان(۲). ما با رژیمی سر و کار داریم که خشونت و مرگ را به مدت سی و دو سال است تئوریزه کرده است (توضیح کامل این مطلب خود به مقاله جداگانه ای نیازمند است).آمریکا برای رسیدن به استقلال و نیز برای لغو برده داری و استقرار واقعی دموکراسی حدود چهار سال وارد جنگ داخلی تمام عیار شد و بیش از ششصد هزار نفر در جنگ‌های بین شمال و جنوب کشته شدند. در فرانسه سه بار انقلاب رخ داد و در انقلاب اول بسیاری از اعضای دیرکتوار(مجلس انقلابیون فرانسه) از جمله دانتون به تیغ تیز گیوتین سپرده شدند. در انگلستان که سر دسته محافطه کاران قرون و اعصار هستند برای محدود کردن قدرت پادشاه و کسب دموکراسی مدت‌ها جنگ داخلی در گرفت آنوقت ما برای مبارزه با رژیمی که از روز اول پایه گذاری تنها روشش حذف فیزیکی مخالفان خود بوده و حتی یک مورد مسامحه از این امر را نمی‌توانید پیدا کنید نباید به راه‌های غیر خشونت بارمتوسل شویم. [...] برخی فکر می‌کنند بحران اعتراضات رژیم را خسته و فرسوده می‌کند. ظاهراً این دوستان فراموش کرده‌اند که ناف این رژیم را با بحران بریده‌اند واساساً بقای این رژیم به بحران وابسته است. انگار نه انگار سران فعلی همین رژیم برای ماندن در قدرت و تحکیم پایه‌های حکومت خود بحران که هیچ هشت سال کشور را وارد جنگی کردند که هم می‌توانست اصلاً رخ ندهد وهم می‌توانست در سال اول تمام شود. آنها تنها زمانی به صلح رضایت دادند که عملاً و به اعتراف خودشان هیچ توان اقتصادی ای برای ادامه جنگ باقی نمانده بود.

ماحصل تمامی این سخنان این است که مردم در جنبش خود باید تصمیم بگیرند. تنها راه پیروزی بر این رژیم اتحاد است و اتحاد جز با داشتن هدف مشترک به دست نمی‌آید و تنها یک هدف می‌تواند مشترک باشد و همه نیروها را به یک سمت هدایت کند و آن براندازی جمهوری اسلامی است. تا وقتی که کار دست سیاست‌مداران قدرت طلبی باشد که از به حراج گذاشتن آبروی خود هم ابایی ندارند- مانند مهاجرانی و هاشمی- کاری از پیش نخواهد رفت. موسوی و کروبی مرد مردانه نشان داده‌اند که تا هر جا که ملت بخواهند با آنها همراه خواهند بود و پشت آنها را خالی نخواهند کرد اما انتظار اینکه از آنان بخواهیم بخواهند مردم را وارد فاز براندازی کنند ناجوانمردانه و از آن مهمتر غیر عملی است. اما اگر مردم براندازی را اعلام کنند آنها جا نخواهند زد.

به عنوان نکته آخر اینکه با حذف هاشمی رفسنجانی از صحنه سیاسی کشور اکنون تنها دو بازیگر در صحنه باقی مانده اند: رژیم وملت ایران با رهبرانی دربند؛ هیچ طیف یا جناج میانه‌ای اکنون در بازی حضور ندارد. آیا این به این معنی نیست که هیچ راه حل میانه ای وجود ندارد؟ رژیم دیگر چه اقدامی باید صورت بدهد تا ما باور کنیم که آنها حتی یک قدم هم عقب نشینی نمی‌کنند و کوچک‌ترین مجالی برای تغییر و اصلاح باقی نمی‌گذارند؟ اگر کار دیگری باقی مانده است یا راه دیگری برای بسته‌تر کردن فضا باقی مانده است که نکرده‌اند تنها به این دلیل است که خبر نداشته‌اند و یا بلد نیستند. اگرشما لطف کنید همین جا آن را اعلام کنید آنها با خشنودی تمام آن کار را انجام خواهند داد و آن منفذ را هم خواهند بست (کیک و ساندیس هم برای تشکر خدمتتان خواهند فرستاد همانگونه که بعد از افاضات مهاجرانی در رسانه های خود انجام دادند).

اگر ما می خواهیم به هدف خود برسیم راه آن این است که تعارف را با خودمان و جمهوری اسلامی کنار بگذاریم. ما حتی از نظر خود جمهوری اسلامی هم چندان عددی نیستیم. نام ما در جمهوری اسلامی فتنه است نه برانداز. ما فتنه‌ای هستیم در حکومت نه بیشتر! ما فتنه گرانی هستیم که اگر خواص بی بصیرت مرز بندی مشخصی با ما می‌کردند و اگر رهبران ما از ما رو برمی‌گرداندند مدتها بود که چشممان در آمده بود و ریشه کن شده بودیم. و این تنها به این دلیل رفتار خود ماست. اگر همه ما یک جا و با هم شعار داده بودیم «تا شاه کفن نشود این وطن وطن نشود» آنوقت دیگر فتنه‌گر نبودیم. بد بختی ما این است که در حالیکه شما در خیابان دارید باتوم می‌خورید و کشته می‌دهید من با لیوان چای داغ پای اینترنت دارم از مبارزات بدون خشونت دفاع می‌کنم, برادرم چون دیشب رو ی پشت بام شعار داده و تا دیر وقت بیدار بوده حالا دارد قیلوله می‌کند، همسایه‌ام دارد لینک تمسخر آمیز برای«خ ر» و «ا ن» می‌دهد؛ اصلاح‌طلبان هم که الهی من و همه ملت قربان شکل ماهشان برویم در حال ارسال پیام مستقیم و غیر مستقیم و مغازله با بیت رهبری هستند بقیه ملت هم طبیعتاً در این وسط هاج و واج مانده‌اند که بالاخره تکلیف چیست یا حق با کیست و راهکار چیست. خوشمزه اینجاست که علی رغم این رفتار می خواهیم کارگران و اعتراضات کارگری آنها راه هم به سمت خودمان جلب کنیم. نخیر برادر کار ما اینطور به سامان نمی‌رسد؛ ما خودمان باید آرد خود را الک کنیم، داستان بلدرچین و دهقان کلاس سوم ابتدایی دوران شاه را که یادتان هست!(۳) ما باید برانداز شویم و اگر شده‌ایم باید آن را با صدای بلند اعلام کنیم هر کس بر انداز است با ما همراه شود, هر کس نیست خط خود را از ما جدا کند و بی‌جهت جان و سلامت خود را در خیابان‌ها به خطرنیاندازد. براندازی جمهوری اسلامی هم جز با توسل به زور صورت نخواهد گرفت. فکر نمی‌کنم این یکی دیگر نیاز به استدلال و توضیح داشته باشد.

امسال سال برانــــدازی جمهــوری اســــــلامی است. هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله!

----------------------

۱- منظوز از رهبران به هیچ وجه موسوی و کروبی نیستند. آنها نشان دادند که با شهامت تمام آماده‌اند که علی‌رغم رهبری خود از هر هدفی که مردم تعیین می کنند پیروی کنند. هنگامی که گروهی به موسوی به خاطر اعلام وفاداری به آرمانهای امام راحل اعتراض کردند او مردانه پذیرفت و دیگرنامی از اهداف اینچنینی نبرد. یا مشاور کروبی به صراحت اعلام کرد که اگر قصد مردم نابودی رژیم جمهوری اسلامی باشد ایشان پیرو رای و نظر مردم هستند و اخیراً هم که یکی از بستگان ایشان اعلام کرد که کروبی از اصلاح ناامید شده است. در شرایطی که آنها قرار دارند این رفتار و این سخنان دقیقاً به معنای صدور مجوز براندازی است.

۲- طبق اظهارات شیخ علی تهرانی که برادر زن خامنه‌ای است در جریان انقلاب خود روحانیون برای بدنام کردن شاه و شعله ور تر کردن آتش انقلاب سینما رکس را به آتش کشیدند.

۳- روزی جوجه بلدرچینی که در مزرعه ای زندگی می کرد به پدر خود گفت باید از اینجا برویم چون دهقان به دوستش گفته فردا برای درو به مزرعه او بیاید پدرش گفت نیازی نیست فرزندم! چند روز بعد دوباره آمد و گفت دوست دهقان نیامده و او به دوست دیگرش گفته باید این بار برویم پدرش باز گفت نیازی نیست! این ماجرا چند بار تکرار شد و هیچ کس به کمک دهقان نیامد تا اینکه روزی بلدرچین به پدرش گفت دهقان امروز به زنش گفت اینطوری نمی شود فردا خودم مزرعه ام را درو می کنم. پدر بلدرچین گفت در این صورت باید همین امروز از اینجا برویم!

برگفته از سایت خودنویس

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر